گنجور

باب سیوم: اندر سپاس داشتن از خداوند نعمت

بدان ای پسر که سپاس خداوند نعمت واجب است بر همهٔ خلق بر اندازهٔ فرمان‌، نه بر اندازهٔ استحقاق‌، اگر همگی خویش شکر سازد هنوز حق شکر یک جزو از هزار جزو نتواند گفتن بر اندازهٔ فرمان. اگر حق تعالی از نعمت اندک شکر خواهد بسیار بود، چنانکه اندازهٔ طاعت در دین اسلام پنج است: دو ازو خاص منعمان را و سه ازو عموم خلایق را، یکی ازو اقرار به زفان و تصدیق به دل و دیگر نماز پنجگانه و دیگر روزهٔ سی روز. اما شهادات دلیل نفی است بر حقیقت و هر چه جز از حقیقت است و نماز صدق قول اقرار بندگی و روزه تصدیق قول اقرار دادن به خدای تعالی، چون گفتی که من بنده‌ام در بند بندگی باید بود، چون گفتی که او خداوند‌ست زیر حکم خداوند باید بود و اگر خواهی که برابر طاعت دارد تو از طاعت مگریز و اگر بگریزی از بندهٔ خویش طاعت چشم مدار که نیکی تو بر بندهٔ تو بیش از آنست که نیکی خدای بر تو و بندهٔ بی‌طاعت مدار که بندهٔ بی‌طاعت خداوندی جوید و زود هلاک شود:

سزد گر بری بنده‌ای را گلو
که آید خداوندیش آرزو

آگاه باش که نماز و روزه خاص خدای است، در آن تقصیر مکن، چون در خاص تقصیر کنی از عام همه جهان باز مانی و بدانکه نماز را خداوند شریعت ما برابر کرد با همه دین‌، هر که نماز از دست بداشت هم‌چنان است که از همه دین دست بداشت که مرد بی‌دین درین جهان سزای کشتن بود و بدنامی و در آن جهان عقوبت حق تعالی. زینهار ای پسر که بر دل نگذاری بیهوده و نگویی که تقصیر در نماز جایز است که اگر از روی دین بازنگیری از روی خرد بازگیری، بدانی که فایدهٔ نماز چندست و خبرست اول هر که پنج نماز فریضه بجای آرد مادام جامه و تن او پاک باشد و بهمه حال پاکی به از پلیدی است و دیگر از تعنت و متکبری خالی باشد زیرا کی اصل نماز بر تواضع نهاده‌اند، چون طبع را بر تواضع عادت کنی تن نیز متابع طبع گردد و دیگر معلوم همه دانایان آن باشد که هر که خواهد که هم‌طبع گروهی گردد صحبت با آن گروه باید داشت و اگر کسی خواهد که نیک‌بختی و دولت جوید متابع خداوندان دولت باید بود و کسی‌که خواهد که بدبخت گردد بر بدبختان صحبت باید کردن و اجماع همه خردمندان آنست که هیچ دولتی نیست قوی‌تر از دین و اسلام و هیچ امری نیست روان‌تر از امر اسلام، پس اگر تو خواهی که مادام با دولت و نعمت باشی صحبت خداوندان دولت جوی و فرمان‌بردار ایشان باش و خلاف این مجوی، با بدبخت و شقی نباشی و زنهار ای پسر که در نماز سبکی و استهزا نکنی بر ناتمامی رکود و سجود و مطایبت کردن در نماز که این نه عادت دین و دنیا بود و بدان ای پسر که روزه طاعتی است که در سالی یکبار باشد نامردمی بود تقصیر کردن و خردمندان چنین از خویشتن روا ندارند و باید که گرد معصیت نگردی، از آنچ ماه روزه بی‌تعصب نبود، اندر گرفتن روزه و گشادن تو نیز تعصب مکن؛ هر گاه که دانی کی پنج عالم متقی معتقد روزه گرفتند تو نیز با ایشان روزه گیر و با ایشان بگشای و بگفتار جهال دل مبند و آگاه باش ای پسر که حق تعالی از سیری و گرسنگی تو بی‌نیازست، لیکن غرض در روزه مهری است از خدا و ملک تو ملک خویش و این مهر نه بر تعصبی از مملکت است کی بر همه تن است، بر دست و پای و چشم و زبان و گوش و شکم و عورت این همه به مهر کرد، تا چنانک در شرط است منزه داری این اندامها را از فجور و ناشایست و نابایست، تا داد مهر بداده باشی و بدانک بزرگترین کاری در روزه آنست که چون نان روز بشب افکنی آن نان را که نصیبهٔ خویش داشتی بروز بنیازمندان دهی، تا فایدهٔ رنج تو پدید آید و آن رنج را بوی بود که نفع آن بمستحق رسد. نگر ای پسر تا درین سه طاعت که عام همه جهانست تقصیر نکنی که چون تقصیر این سه طاعت هیچ تقصیری نیست و عذری نیست، اما از دو طاعت کی مخصوص است توانگران را تقصیر را عذر روا بود و درین باب سخن بسیارست اما آنچ ناگزیر بود یاد کرده آمد.

باب دوم: در آفرینش پیغامبران: بدان ای پسر که حق سبحانه و تعالی این جهان را به حکمت آفرید، نه خیره آفرید، که بر موجب عدل آفرید و بر موجب حکمت. چون دانستی که هستی به از نیستی و صلاح به از فساد و زیادت به از نقصان و خوب به از زشت و بر هر دو دانا و توانا بود و آنچ بود به بود و به کرد، بر خلاف دانش خود نکرد و بهنگام کرد و آنچ در موجب عدل بود و بر موجب جهل و فساد و گزاف نکرد و ننهاد، پس نهادش بر موجب حکمت آمد تا چنانک زیباتر بود بنگاشت، چنانک توانا بود بی‌آفتاب روشنایی دهد و بی‌ابر باران دهد، بی‌طبایع ترکیب کند و بی‌ستاره تأثیر، نیک و بد بر عالم پدید کند و چون کار بر موجب حکمت آمد بی‌واسطه هیچ پیدا نکرد و واسطه سبب کرد و نظام کون را چون واسطه برخیزد و شرف منزلت ترتیب برخیزد، چون ترتیب و منزلت نبود نظام نبود و فعل را نظام لابد بود، آن واسطه نیز لازم بود، واسطه پدید کرد تا یکی قاهر بود و یکی مقهور و یکی روزی‌خواره بود و یکی روزی‌دهنده و این دوی که بر یکی خدای گواه بود. پس تو چون واسطه بینی و نه بینی نگر تا به‌واسطه بنگری و کم و بیش از واسطه نبینی، از خداوند واسطه بینی و اگر زمین بر ندهد تاوان بر زمین منه و اگر ستاره داد ندهد تاوان بر ستاره منه که ستاره از داد و بیداد چندان آگاه است که زمین از بر دادن، چون زمین را آن توان نیست که تخم نوش در وی افکنی زهر بار آرد، ستاره را نیز هم‌چنانست. نیکی نمای بد نتواند نمودن. چون جهان به حکمت آراسته شد آراسته را زینت لابد باشد پس درنگر درین جهان تا زینت وی را بینی از نبات و حیوان و خورش‌ها و پوشش‌ها و انواع خوبی که این همه زینتی است از موجب حکمت پدید کرده، چنانک در کلام خود می‌گوید: و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لاعبین ما خلقنا هما الا بالحق. چون دانستی که حق سبحانه و تعالی جهان را بیهوده نیافرید بیهوده باشد که داد نعمت و روزی ناداده ماند و روزی آنست که روزی به روزی‌خواره دهی تا بخورد، داد چنین بود، مردم آفرید تا روزی خورد و چون مردم پدید کرد تمامی نعمت مردم بود و مردم را لابد بود از سیاست و ترتیب‌، سیاست و ترتیب بی‌راهنمایی خام بود که هر که روزی‌خواری که روزی بی‎‌ترتیب و عدل خورد سپاس روزی‌دهنده نداند و این عیب روزی‌دهنده را بود که روزی خویش به بی‌دانشان دهد و روزِی‌ده بی‌عیب بود و روزی‌خواره را بی‌دانش نگذاشت چنانکه در قرآن می‌گوید: علم الانسان مالم یعلم و در میان مردم پیغامبران را فرستاد تا راه دانش و ترتیب روزی خوردن و شکر روزی‌ده به مردم آموختند، تا آفرینش این جهان به عدل بود و تمامی عدل به حکمت و این حکمت نعمت و تمامی نعمت به روزی‌خواره و تمامی روزی‌خواره به پیغامبران راه نمود و بر روزی‌خواره چندان فضل است که روزی‌خواره را بر روزی راه نماید. پس چون از خرد برنگری چندان حرمت و شفقت و آرزو که روزی‌خواره را بر نعمت و روزی است واجب کند که حق راه‌نمای خویش بشناسی و روزی‌ده خویش را منت داری و فرستادگان او را حق شناسی و دست به ایشان زنی و همه پیغامبران را به راست‌گویی داری از آدم تا پیغامبر ما صلوات الله علیهم اجمعین فرمان‌بردار باشی بر دین و شکر منعم به‌تمامی بگزاری و حق فرایض نگاهداری تا نیک‌نام و ستوده باشی.باب چهارم: اندر فزونی طاعت از راه توانستن: بدان ای پسر که خدای تعالی دو فریضه پیدا کرد از بهر منعمان و بندگان خاص و آن حج است و زکوة و فرمود که هر که را ساز بود خانه او را زیارت کند و آنرا که ساز ندارد نفرمود، نه بینی که در دنیا نیز معاملت درگاه پادشاه هم خداوندان نعمت توانند کرد و اعتماد حج بر سفرست و بینوایان را سفر فرمودن نه از دانش باشد و بی‌ساز سفر کردن از تهلکه و نادانی باشد و چون ساز بود سفر نکنی خوشی و لذت دنیا تمام نباشد که خوشی دنیا و لذت نعمت اندر آنست که نادیده به بینی و ناخورده بخوری و نایافته بیابی و این جز در سفر نباشد که مردم سفری جهان آزموده و کاردیده و روزبه و دانا بود که نادیده دیده باشد و ناشنیده شنیده، چنانک گفته‌اند: لیس الخبر کالمعاینه کی جهان دیدگان را برابر نکنند و گفته‌اند، نظم:

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کیانا زرکوب

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان ای پسر که سپاس خداوند نعمت واجب است بر همهٔ خلق بر اندازهٔ فرمان‌، نه بر اندازهٔ استحقاق‌، اگر همگی خویش شکر سازد هنوز حق شکر یک جزو از هزار جزو نتواند گفتن بر اندازهٔ فرمان. اگر حق تعالی از نعمت اندک شکر خواهد بسیار بود، چنانکه اندازهٔ طاعت در دین اسلام پنج است: دو ازو خاص منعمان را و سه ازو عموم خلایق را، یکی ازو اقرار به زفان و تصدیق به دل و دیگر نماز پنجگانه و دیگر روزهٔ سی روز. اما شهادات دلیل نفی است بر حقیقت و هر چه جز از حقیقت است و نماز صدق قول اقرار بندگی و روزه تصدیق قول اقرار دادن به خدای تعالی، چون گفتی که من بنده‌ام در بند بندگی باید بود، چون گفتی که او خداوند‌ست زیر حکم خداوند باید بود و اگر خواهی که برابر طاعت دارد تو از طاعت مگریز و اگر بگریزی از بندهٔ خویش طاعت چشم مدار که نیکی تو بر بندهٔ تو بیش از آنست که نیکی خدای بر تو و بندهٔ بی‌طاعت مدار که بندهٔ بی‌طاعت خداوندی جوید و زود هلاک شود:
هوش مصنوعی: ای پسر، بدان که شکرگذاری از خداوند واجب است و این وظیفه‌ای است بر عهده همهٔ مخلوقات، نه بر اساس شایستگی آنها. حتی اگر همهٔ مخلوقات شکرگزاری کنند، هنوز نمی‌توانند شکر یک بخش کوچک از نعمت‌های خداوند را به جا آورند. خداوند اگر از نعمت‌های کوچک هم شکر بخواهد، این موضوع بسیار مهم است. در دین اسلام، اندازهٔ طاعت به پنج دسته تقسیم می‌شود: دو مورد ویژه برای نیکوکاران و سه مورد برای عموم مردم. یکی از این موارد اقرار به زبان و تصدیق در دل است، دیگری نماز پنجگانه و سومی روزهٔ سی روز. شهادت‌ها نشان‌دهندهٔ نفی حقیقت هستند و هر چیز دیگری غیر از حقیقت محسوب می‌شود. نماز بیانگر صدق در اقرار بندگی است و روزه نشان‌دهندهٔ تصدیق این اقرار به خداوند است. هنگامی که می‌گویی بنده‌ام، باید در بندگی بمانی، و وقتی می‌گویی او خداوند است، باید تحت فرمان او زندگی کنی. اگر می‌خواهی که طاعت‌ات برابر با طاعت خداوند باشد، از طاعت دوری مکن؛ زیرا اگر از بنده‌ات طاعت نخواهی، نمی‌توانی انتظار نیکی از او داشته باشی. نیکی تو به بنده‌ات بیش از نیکی خداوند به توست و بنده‌ای که به طاعت توجه نداشته باشد، در جستجوی خداوند هلاک خواهد شد.
سزد گر بری بنده‌ای را گلو
که آید خداوندیش آرزو
هوش مصنوعی: اگر بنده‌ای را گردن بزنی، این کار شایسته‌ای است، زیرا این عمل به آرزوی خداوندی‌اش نزدیک‌تر می‌شود.
آگاه باش که نماز و روزه خاص خدای است، در آن تقصیر مکن، چون در خاص تقصیر کنی از عام همه جهان باز مانی و بدانکه نماز را خداوند شریعت ما برابر کرد با همه دین‌، هر که نماز از دست بداشت هم‌چنان است که از همه دین دست بداشت که مرد بی‌دین درین جهان سزای کشتن بود و بدنامی و در آن جهان عقوبت حق تعالی. زینهار ای پسر که بر دل نگذاری بیهوده و نگویی که تقصیر در نماز جایز است که اگر از روی دین بازنگیری از روی خرد بازگیری، بدانی که فایدهٔ نماز چندست و خبرست اول هر که پنج نماز فریضه بجای آرد مادام جامه و تن او پاک باشد و بهمه حال پاکی به از پلیدی است و دیگر از تعنت و متکبری خالی باشد زیرا کی اصل نماز بر تواضع نهاده‌اند، چون طبع را بر تواضع عادت کنی تن نیز متابع طبع گردد و دیگر معلوم همه دانایان آن باشد که هر که خواهد که هم‌طبع گروهی گردد صحبت با آن گروه باید داشت و اگر کسی خواهد که نیک‌بختی و دولت جوید متابع خداوندان دولت باید بود و کسی‌که خواهد که بدبخت گردد بر بدبختان صحبت باید کردن و اجماع همه خردمندان آنست که هیچ دولتی نیست قوی‌تر از دین و اسلام و هیچ امری نیست روان‌تر از امر اسلام، پس اگر تو خواهی که مادام با دولت و نعمت باشی صحبت خداوندان دولت جوی و فرمان‌بردار ایشان باش و خلاف این مجوی، با بدبخت و شقی نباشی و زنهار ای پسر که در نماز سبکی و استهزا نکنی بر ناتمامی رکود و سجود و مطایبت کردن در نماز که این نه عادت دین و دنیا بود و بدان ای پسر که روزه طاعتی است که در سالی یکبار باشد نامردمی بود تقصیر کردن و خردمندان چنین از خویشتن روا ندارند و باید که گرد معصیت نگردی، از آنچ ماه روزه بی‌تعصب نبود، اندر گرفتن روزه و گشادن تو نیز تعصب مکن؛ هر گاه که دانی کی پنج عالم متقی معتقد روزه گرفتند تو نیز با ایشان روزه گیر و با ایشان بگشای و بگفتار جهال دل مبند و آگاه باش ای پسر که حق تعالی از سیری و گرسنگی تو بی‌نیازست، لیکن غرض در روزه مهری است از خدا و ملک تو ملک خویش و این مهر نه بر تعصبی از مملکت است کی بر همه تن است، بر دست و پای و چشم و زبان و گوش و شکم و عورت این همه به مهر کرد، تا چنانک در شرط است منزه داری این اندامها را از فجور و ناشایست و نابایست، تا داد مهر بداده باشی و بدانک بزرگترین کاری در روزه آنست که چون نان روز بشب افکنی آن نان را که نصیبهٔ خویش داشتی بروز بنیازمندان دهی، تا فایدهٔ رنج تو پدید آید و آن رنج را بوی بود که نفع آن بمستحق رسد. نگر ای پسر تا درین سه طاعت که عام همه جهانست تقصیر نکنی که چون تقصیر این سه طاعت هیچ تقصیری نیست و عذری نیست، اما از دو طاعت کی مخصوص است توانگران را تقصیر را عذر روا بود و درین باب سخن بسیارست اما آنچ ناگزیر بود یاد کرده آمد.
هوش مصنوعی: بدان که نماز و روزه از اعمال خاصّ خداوند هستند و نباید در انجام آن‌ها کوتاهی کنی. اگر در این عبادات سستی کنی، از دیگر امور دنیا نیز بازخواهی ماند. نماز در دین ما به اهمیت بسیار والایی دارد و کسی که نماز را ترک کند، گویا از کل دین خود دست کشیده است. فرد بی‌دینی سزاوار مجازات در این دنیا و عذاب در آخرت است. بنابراین، مراقب باش و به خود تلقین نکن که در نماز سستی جایز است. زیرا اگر از روی دین پیش نروی، در نهایت از عقل خود نیز دور خواهی شد. باید به اهمیت نماز آگاه باشی؛ هر که پنج نماز را به‌جا آورد و پاکیزه باشد، بهتر از کسی است که در پلیدی بماند. نماز باید به تواضع انجام شود و با عادت به تواضع، جسم تو نیز دنباله‌رو روح تو خواهد بود. کسانی که می‌خواهند هم‌نشینی با افرادی نیکو داشته باشند، باید با نیکوکاران همنشین شوند. کسی که بی‌نصیب بماند، باید با بدبختان همنشینی کند. دین و اسلام قوی‌ترین ثروت هستند و اگر می‌خواهی در زندگی با نعمت باشی، باید از سروران دین پیروی کنی. همچنین در نماز باید جدی باشی و از شوخی و بی‌توجهی پرهیز کنی، چراکه این رفتار در هیچ‌کجا مناسب نیست. روزه نیز از عباداتی است که یک بار در سال واجب می‌شود و بی‌ملاحظگی در آن ناشایست است. مواظب باش که در روزه گرفتن و افطار کردن، از تعصبات پرهیز کنی و با افراد خود اهل تقوی همراه شوی. هدف از روزه نشان دادن وفاداری به خداوند است و این محبت باید شامل تمام اعضای بدن باشد تا از اعمال ناشایست دور بمانی. بزرگ‌ترین کار در روزه آن است که روزانه مقداری از نان خود را به نیازمندان بدهی تا زحمت و مجاهدت تو به ثمر نشیند. بنابراین در این سه عبادت دقت کن و از خطا بپرهیز، چراکه در دو عبادتی که به ثروتمندان اختصاص دارد، خطا قابل قبول است، ولی در این سه عبادت، سهل‌انگاری جایی ندارد.