باب دوم: در آفرینش پیغامبران
بدان ای پسر که حق سبحانه و تعالی این جهان را به حکمت آفرید، نه خیره آفرید، که بر موجب عدل آفرید و بر موجب حکمت. چون دانستی که هستی به از نیستی و صلاح به از فساد و زیادت به از نقصان و خوب به از زشت و بر هر دو دانا و توانا بود و آنچ بود به بود و به کرد، بر خلاف دانش خود نکرد و بهنگام کرد و آنچ در موجب عدل بود و بر موجب جهل و فساد و گزاف نکرد و ننهاد، پس نهادش بر موجب حکمت آمد تا چنانک زیباتر بود بنگاشت، چنانک توانا بود بیآفتاب روشنایی دهد و بیابر باران دهد، بیطبایع ترکیب کند و بیستاره تأثیر، نیک و بد بر عالم پدید کند و چون کار بر موجب حکمت آمد بیواسطه هیچ پیدا نکرد و واسطه سبب کرد و نظام کون را چون واسطه برخیزد و شرف منزلت ترتیب برخیزد، چون ترتیب و منزلت نبود نظام نبود و فعل را نظام لابد بود، آن واسطه نیز لازم بود، واسطه پدید کرد تا یکی قاهر بود و یکی مقهور و یکی روزیخواره بود و یکی روزیدهنده و این دوی که بر یکی خدای گواه بود. پس تو چون واسطه بینی و نه بینی نگر تا بهواسطه بنگری و کم و بیش از واسطه نبینی، از خداوند واسطه بینی و اگر زمین بر ندهد تاوان بر زمین منه و اگر ستاره داد ندهد تاوان بر ستاره منه که ستاره از داد و بیداد چندان آگاه است که زمین از بر دادن، چون زمین را آن توان نیست که تخم نوش در وی افکنی زهر بار آرد، ستاره را نیز همچنانست. نیکی نمای بد نتواند نمودن. چون جهان به حکمت آراسته شد آراسته را زینت لابد باشد پس درنگر درین جهان تا زینت وی را بینی از نبات و حیوان و خورشها و پوششها و انواع خوبی که این همه زینتی است از موجب حکمت پدید کرده، چنانک در کلام خود میگوید: و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لاعبین ما خلقنا هما الا بالحق. چون دانستی که حق سبحانه و تعالی جهان را بیهوده نیافرید بیهوده باشد که داد نعمت و روزی ناداده ماند و روزی آنست که روزی به روزیخواره دهی تا بخورد، داد چنین بود، مردم آفرید تا روزی خورد و چون مردم پدید کرد تمامی نعمت مردم بود و مردم را لابد بود از سیاست و ترتیب، سیاست و ترتیب بیراهنمایی خام بود که هر که روزیخواری که روزی بیترتیب و عدل خورد سپاس روزیدهنده نداند و این عیب روزیدهنده را بود که روزی خویش به بیدانشان دهد و روزِیده بیعیب بود و روزیخواره را بیدانش نگذاشت چنانکه در قرآن میگوید: علم الانسان مالم یعلم و در میان مردم پیغامبران را فرستاد تا راه دانش و ترتیب روزی خوردن و شکر روزیده به مردم آموختند، تا آفرینش این جهان به عدل بود و تمامی عدل به حکمت و این حکمت نعمت و تمامی نعمت به روزیخواره و تمامی روزیخواره به پیغامبران راه نمود و بر روزیخواره چندان فضل است که روزیخواره را بر روزی راه نماید. پس چون از خرد برنگری چندان حرمت و شفقت و آرزو که روزیخواره را بر نعمت و روزی است واجب کند که حق راهنمای خویش بشناسی و روزیده خویش را منت داری و فرستادگان او را حق شناسی و دست به ایشان زنی و همه پیغامبران را به راستگویی داری از آدم تا پیغامبر ما صلوات الله علیهم اجمعین فرمانبردار باشی بر دین و شکر منعم بهتمامی بگزاری و حق فرایض نگاهداری تا نیکنام و ستوده باشی.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.