گنجور

شمارهٔ ۲۴

می آمد و می رفت پیاله بر ما
تا خون بنماند در رگ و ساغر ما
چون چشم خروه بس که شد در سرما
چون تاج خروه لعل شد افسرما

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می آمد و می رفت پیاله بر ما
تا خون بنماند در رگ و ساغر ما
هوش مصنوعی: او مدام پیاله‌ای را به ما می‌داد و برمی‌داشت تا جایی که هیچ خونی در رگ‌هایمان باقی نماند و ساغر ما پر از شراب شود.
چون چشم خروه بس که شد در سرما
چون تاج خروه لعل شد افسرما
هوش مصنوعی: چشم خروسان به خاطر سرما خیلی تیره و تار شده، مثل اینکه تاجی از سنگ‌های قیمتی بر سر دارند که در اثر سرما به رنگ لعل درآمده است.