شمارهٔ ۳۰ - وله ایضا
شگرف برگ نها دست دررزان انگور
در خزانه گشادست بر خزان انگور
نگر نگر که ز یک دانه ها هزاران شاخ
ز سوی ساحل بحرین کاروان انگور
بدر لؤلوی خوشاب پیش تخت عریش
چو تاج سلطنت فرق خسروان انگور(؟)
یکی عقیق، دگر کهربا ، دگر یاقوت
گرفت نسخت از گنج شایگان انگور
مگر که هست ستامی ز موکب پروین
میان کوکبۀ ممسک العنان انگور
مثال رفرف خضرست و فرش سندس برگ
بگونۀ و جنا الجنتین دان انگور
سیاه چشم چو حوران قاصرات الطرف
میان سبز تتقهای پرنیان انگور
ز دست زرگر باد صبا فرستادست
بر عروس رزان حلۀ جنان انگور
ز شاخهای ز مرد بدل گرفت شبه
درین معامله جان می کند زیان انگور
نهاد بر سر آن یک هلال چون طوقش
هزار کوکب ثابت چو آسمان انگور
چو بر گیاه تباشیر خورد شیر تمام
سیه کند سر پستان چو دایگان انگور
زهاب آب حیاتست زانکه دز دیدست
حلاوت از لب آن ترک خوش زبان انگور
مهی که چون سوی رزرفت رنگ می آرد
ز شرم عارض خوبش زمان زمان انگور
بدیده رویش از پوست چون برون ندوید؟
چه سخت سخت دلی داشت در میان انگور
اگر بود همه جایی باستخوان در مغز
چرا بپوشد در مغز استخوان انگور
اگر نه بر سر آنست تا طرب زاید
بیک شکم ز چه آورد توامانانگور؟
هزار چشم چو جالوس و در شکم دندان
منافقی دو دلست آنک از نهان انگور
چو چرخ دیده ور و همچو دهر مردافکن
یقین بدان که جهانست در جهان انگور
چو هست شهره به مردانگی چرا گیرد
نگار در سرانگشت چون زنان انگور
در انتظار خرابات هر شبی تا روز
گشاد چشم چو زنگی پاسبان انگور
هوای عالم دل معتدل به آب ویست
دریغ نیست بدین کنج خاکدان انگور؟
چو قوت قوه جان داشت عاقبت جان را
بخون دل طلبید اینت مهربان انگور
مزاج مرد دگرگون کند، زهی دم گرم
که کرد از او بصفت پیر را جوان انگور
ز لطف اوست مددهای روح حیوانی
درست کرد نسب نیک باروان انگور
ز خاک پاک چو مستان پیچ پیچ آمد
که داشت در همه رگهای سوزیان انگور
چو بود طبع ترش گرم جست شیرین جست
ز غورۀ ترش سرد ناگهان انگور
بنقل عدل خزان در برای وام طرب
شدست گویی در عهدۀ ضمان انگور
همی تو گویی مگر شیشه های نارنجست
لبالب از می در صحن بوستان انگور
بریز خونش که زنبور خانۀ فتنه ست
مگر چو روح شود راحت آشیان انگور
بهر سویی نگران همچو شهرگان شده است
بشوخ چشمی در شهر داستان انگور(؟)
ز دستلاف همی سودده، همی دارش
بپای محنت پرخشت ناتوان انگور
مدار زانکه نهد پیش در گه خواجه
چوسا یلان درش سر بر آستان انگور
سیاهۀ دل باغت و از نهاد لطیف
چنانکه خواجه خطیرست دلستان انگور
چو خفت قامت گوژش چه سودگر مالد
خضاب وسمه و گلگونه در رخان انگور
بگردن اندزرنجیر همچو دیوانه
نشست خیره بسی همچو کودکان انگور
فراز تاک پر از پیچ و خم همی ماند
بمهرۀ سرافعی چو شد دمان انگور
چو گشت برگ زمرد، چو بود افعی تاک
چرا ز سر بنیفکند دیدگان انگور
گمان بری چو کنی سوی شاخ تاک نظر
که هست هیکل گل مهره بر کمان انگور
سیه چو کیوان، در جام سرخ چون بهرام
طرب نواز چو زهره است بی گمان انگور
بسر دسیر خزان در میان بیشه و نی
نهاده دیده بره همچو دیدبان انگور
بشکل مهره از آنست تا به بلعجبی
خیال بازد بر عقل کاردان انگور
برای آنکه شود پای عقل را زنجیر
بداد جعد مسلسل بباغبان انگور
برید جان و سفیر تن و ندیدم دلست
ضمیر بسته زبان راست ترجمان انگور
برود بار اگر آب او گذر یابد
هزار خنده بر آرد ززعفران انگور
میان جان غم..، یک سخن سازد
بسی خمار شکسته بر ارغوان انگور
سیاه جامۀ سوکست در برش، عجبست
که حله های طرب راست پودو تان انگور
به پیش کلک نی آورد ز آبنوس دوات
مدیح خواجه مگر می کند بیان انگور
ز لطف خوی خوشت شمهای گرفت مگر
که بر جهان نشاطست کامران انگور
به آبروی اگر دانه پر وری کندی
...بجان یافتی امان انگور
بباغ عیش تو سر سبز باش تا که ز مرگ
چو دشمنان شده گیر ندخان و مان انگور
چو دشمنانت هر چند خود نگو سارست
معلق آمد گردن بریسمان انگور
ز جان اوست طربهای کل شی حی
چو جان خواجه بماناد جاودان انگور
بزگوارا، قومی ز اهل دعوی فضل
بخواستند ز طبعم بامتحان انگور
اگر بدیدی انگور نظم انگورم
گریختی ز سنۀ سبع باتمان انگور
ازین سپس چو ز شعرم زمانه سرمستست
بکار آب نیاید در اصفحان انگور
سوار مرکب فضلم اگر بفرمایی
هزار بیت بگویم ردیف آن انگور
همیشه تا که بود نشئه در نهاد شراب
همیشه تا که بود شاه بوستان انگور
تراز کام دمد نکبت شراب طهور
تراز خار برآید چو فرقدان انگور
شمارهٔ ۲۹ - ایضاً له: خیز تا زار و گریه برگیریمشمارهٔ ۳۱ - و له ایضاً: گشاده در مه مهراز رخان نقاب انگور
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شگرف برگ نها دست دررزان انگور
در خزانه گشادست بر خزان انگور
هوش مصنوعی: انگورهای رسیده در انبار آماده برداشت هستند و نشان از丰 روند باروریشان دارند.
نگر نگر که ز یک دانه ها هزاران شاخ
ز سوی ساحل بحرین کاروان انگور
هوش مصنوعی: ببین که از یک دانه، هزاران شاخ و بوته به وجود میآید، همانطور که از کنار دریا در بحرین، کاروانی از انگورها رشد میکند.
بدر لؤلوی خوشاب پیش تخت عریش
چو تاج سلطنت فرق خسروان انگور(؟)
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و شکوه بدر (ماه) تشبیه شده است که مانند لؤلوی درخشان در آسمان میدرخشد. همچنین، اشاره به نشانهای از قدرت و سلطنت دارد که بر بالای سر پادشاهان، مانند تاجی با ارزش و معنادار، قرار دارد. تصویری از شکوه و جلال سلطنت و زیبایی طبیعی در این بیت به وضوح احساس میشود.
یکی عقیق، دگر کهربا ، دگر یاقوت
گرفت نسخت از گنج شایگان انگور
هوش مصنوعی: در اینجا به زیباییها و ارزشهای مختلف سنگها اشاره شده است. فردی، عقیق، کهربا و یاقوت را در دست دارد و از گنج ارزشمند انگور بهرهمند شده است. تمامی این عناصر نشاندهندهی زینت و زیباییهای طبیعی هستند که هر یک جذابیت خاص خود را دارند.
مگر که هست ستامی ز موکب پروین
میان کوکبۀ ممسک العنان انگور
هوش مصنوعی: آیا جز این است که در میان ستارگان، یکی از آنها همچون موکب پروین، درخشان و جذاب است و به نوعی مثل انگور، در انتظار برکاتی میباشد؟
مثال رفرف خضرست و فرش سندس برگ
بگونۀ و جنا الجنتین دان انگور
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به زیباییهای بهشتی دارد و به توصیف ظاهری بهشت و نعمتهای آن میپردازد. در آن به برگهای سبز و فرشهای نرم و لطیف بهشتی و همچنین انگورهایی که در باغهای بهشت وجود دارد، اشاره شده است. به طور کلی، تصویری از زندگی دلپذیر و پر نعمت در بهشت را به نمایش میگذارد.
سیاه چشم چو حوران قاصرات الطرف
میان سبز تتقهای پرنیان انگور
هوش مصنوعی: چشمان سیاه آن دختر مانند حورهای بهشتی است و او در میانه سبز، میان دامن های نرم و لطیف انگور قرار دارد.
ز دست زرگر باد صبا فرستادست
بر عروس رزان حلۀ جنان انگور
هوش مصنوعی: باد صبا به عروس رزان هدیهای از دست زرگر آورده است که نماد زیبایی و فرصتهای بهشتی مانند انگور است.
ز شاخهای ز مرد بدل گرفت شبه
درین معامله جان می کند زیان انگور
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که از بینش و برداشت ما از موضوعات، گاهی ممکن است به نتایج نادرستی برسیم. در اینجا، به نوعی از بازی با مفاهیم و تصورات اشاره دارد که میتواند به ما آسیب بزند. انگور به عنوان نماد زندگی و جوانی در نظر گرفته شده که در این فرآیند دچار زیان میشود.
نهاد بر سر آن یک هلال چون طوقش
هزار کوکب ثابت چو آسمان انگور
هوش مصنوعی: در این جمله به زیبایی و درخشندگی یک هلال اشاره شده است که همچون طوقی زیبا بر روی سر قرار دارد. همچنین اشاره میکند که این هلال با هزاران ستاره ثابت در آسمان مانند دانههای انگور زینت بخشیده شده است. به طور کلی، این تصویر میخواهد به شکوه و زیبایی جلوهای آسمانی اشاره کند.
چو بر گیاه تباشیر خورد شیر تمام
سیه کند سر پستان چو دایگان انگور
هوش مصنوعی: وقتی که شیر سفید بر روی گیاه تباشیر میریزد، تمام رنگ آن تاریک میشود و مانند پستانی که انگور شیرین را میدوشد، رنگش تیره میشود.
زهاب آب حیاتست زانکه دز دیدست
حلاوت از لب آن ترک خوش زبان انگور
هوش مصنوعی: آب زلال و زندگیبخش به خاطر آن است که زیبایی و شیرینی زندگی را از لبان آن دختر خوشزبان که به مانند انگور شیرین است، دیده است.
مهی که چون سوی رزرفت رنگ می آرد
ز شرم عارض خوبش زمان زمان انگور
هوش مصنوعی: ماه که وقتی به سمت گل میرود، به خاطر شرم از زیباییاش، رنگ میگیرد و هر از گاهی رنگ انگور هم به خود میگیرد.
بدیده رویش از پوست چون برون ندوید؟
چه سخت سخت دلی داشت در میان انگور
هوش مصنوعی: با دیدن چهرهاش، آیا هیچکس به سمت او نمیرود؟ چه دل سختی داشته که میان خوشههای انگور نشسته است.
اگر بود همه جایی باستخوان در مغز
چرا بپوشد در مغز استخوان انگور
هوش مصنوعی: اگر در همه جا استخوانی وجود داشته باشد، چرا باید مغز انگور را با استخوان بپوشاند؟
اگر نه بر سر آنست تا طرب زاید
بیک شکم ز چه آورد توامانانگور؟
هوش مصنوعی: اگر برای خوشی و شادی نیست، پس چرا از یک شکم، همزمان انگور میآوری؟
هزار چشم چو جالوس و در شکم دندان
منافقی دو دلست آنک از نهان انگور
هوش مصنوعی: هزار چشم مانند ترفندها و فریبها وجود دارد و در دل، دندانهای نیشی از نفاق وجود دارد که در درون خود، میوهای پنهان همچون انگور را دارد.
چو چرخ دیده ور و همچو دهر مردافکن
یقین بدان که جهانست در جهان انگور
هوش مصنوعی: اگر به تماشا و مشاهده دقت کنی و مانند زمانه بیرحم و سختی عمل کنی، به طور قطع متوجه میشوی که در این دنیا، تمامی حالات و تجربیات، چون انگور در یک دنیای وسیع هستند.
چو هست شهره به مردانگی چرا گیرد
نگار در سرانگشت چون زنان انگور
هوش مصنوعی: چرا تو که به مردانگی معروف هستی، مانند زنان انگور را در انگشتانت نگه میداری؟
در انتظار خرابات هر شبی تا روز
گشاد چشم چو زنگی پاسبان انگور
هوش مصنوعی: در هر شبی به امید ورود به مکان خوش گذرانی و خوشی هستم، تا روزی که همچون زنگی که نگهبان انگور است، چشمانم روشن شود.
هوای عالم دل معتدل به آب ویست
دریغ نیست بدین کنج خاکدان انگور؟
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و دلنشینی طبیعت و لذتهایی که از آن میتوان برد، اشاره میکند. او میگوید که هوای دلانگیز و دلنشین جهان، مشابه طعم شیرین آب انگور است و از اینکه در این گوشه زمین زندگی میکنیم، احساس ناراحتی نمیکند. او ارزش وجودی این لحظات دلپذیر را میستاید.
چو قوت قوه جان داشت عاقبت جان را
بخون دل طلبید اینت مهربان انگور
هوش مصنوعی: زمانی که نیروی جان توانمند شد، در نهایت جان نیازمند محبت و عشق شد. این نشاندهنده رابطه عمیق و معنوی است که میتوان از عشق و توجه یافت.
مزاج مرد دگرگون کند، زهی دم گرم
که کرد از او بصفت پیر را جوان انگور
هوش مصنوعی: دم گرم کسی میتواند حال و هوای دیگران را تغییر دهد، چنان که با وجودی که سن و سالش زیاد است، به واسطه این نفس، مانند جوانی سرزنده و شاداب میشود.
ز لطف اوست مددهای روح حیوانی
درست کرد نسب نیک باروان انگور
هوش مصنوعی: این متن به تجلی نعمتها و کمکهایی اشاره دارد که از سوی خداوند به موجودات داده میشود. وجود انسان و قابلیتهای او نتیجهی لطف و رحمت الهی است. همچنین به نسبتهای خوب و نیکویی که در زندگی ما وجود دارد، مانند بارور کردن درخت انگور، اشاره میکند که نشانگر فراوانی و برکت است.
ز خاک پاک چو مستان پیچ پیچ آمد
که داشت در همه رگهای سوزیان انگور
هوش مصنوعی: از دل خاک پاک، صدای مستانهای شنیده میشود که نشان از جوش و خروش و سرزندگی دارد، همچنانکه انگور در رگهایش جریان دارد.
چو بود طبع ترش گرم جست شیرین جست
ز غورۀ ترش سرد ناگهان انگور
هوش مصنوعی: وقتی که طبع کسی تند و ترش میشود، ناگهان به دنبال چیزهای شیرین میرود؛ مانند اینکه از عمق سرما و تلخی به سمت شیرینی و خوشی حرکت کند.
بنقل عدل خزان در برای وام طرب
شدست گویی در عهدۀ ضمان انگور
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در فصل خزانی، به شکلی متناسب و هماهنگ، شوق و نشاطی به وجود آمده که باعث میشود انگار بار سنگینی از بدهی را در زمینه شادی و لذت میبرد. انگار که در این زمان خاص، شادابی و طراوت به زندگی بازگشته و فضای جدیدی از سرزندگی را به ارمغان آورده است.
همی تو گویی مگر شیشه های نارنجست
لبالب از می در صحن بوستان انگور
هوش مصنوعی: گویا میگویی که گویی شیشههای نارنجی پر از شراب در باغ انگور فراوان است.
بریز خونش که زنبور خانۀ فتنه ست
مگر چو روح شود راحت آشیان انگور
هوش مصنوعی: بریزید خون او، چون او منشأ مشکلات و درگیریهاست، ولی اگر به آرامش برسد، مانند روحی میشود که در آشیانهای امن از انگور زندگی میکند.
بهر سویی نگران همچو شهرگان شده است
بشوخ چشمی در شهر داستان انگور(؟)
هوش مصنوعی: نگرانی او در همهجا پراکنده شده است، همچو بیقراری و تردید که در دل شهرجویان وجود دارد. همانطور که اهل شهر در داستانی جالب و شیرین غرق شدهاند، او نیز با نگاهی کنجکاو به اطراف مینگرد.
ز دستلاف همی سودده، همی دارش
بپای محنت پرخشت ناتوان انگور
هوش مصنوعی: از دست رنج و زحمت خود بهره میبرم و در کنار مشکلات سخت، انگور ناتوان را نیز با خود دارم.
مدار زانکه نهد پیش در گه خواجه
چوسا یلان درش سر بر آستان انگور
هوش مصنوعی: هرگز از آنچه که در برابر صاحب مقام و منزلت قرار میگیرد، دور نشوید. مانند شیرانی که در برابر درب انگور سرشان را به زمین گذاشته و به احترام میایستند.
سیاهۀ دل باغت و از نهاد لطیف
چنانکه خواجه خطیرست دلستان انگور
هوش مصنوعی: دل تو دنیایی از حسرت و امید است و مانند یک باغ سرسبز و لطیف میباشد، که در آن انگورهای خوشمزه و شیرین وجود دارد.
چو خفت قامت گوژش چه سودگر مالد
خضاب وسمه و گلگونه در رخان انگور
هوش مصنوعی: زمانی که انسان خوابیده است و قامتش خمیده، چه فایدهای دارد که صورتش را با رنگ و عطر و گل تزئین کنند؟ این به نوعی اشاره به بیفایده بودن زینت در حالت غفلت و خواب است.
بگردن اندزرنجیر همچو دیوانه
نشست خیره بسی همچو کودکان انگور
هوش مصنوعی: در این تصویر، فردی را میبینیم که با زنجیری بر گردن، مانند دیوانگان نشسته و به دور دست خیره شده است. رفتار او شبیه به رفتار کودکان در حال بازی و خوشحالی است که انگور میخورند.
فراز تاک پر از پیچ و خم همی ماند
بمهرۀ سرافعی چو شد دمان انگور
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف پیچ و خمهای موجود در تاک و نحوهی رشد انگورها میپردازد. در واقع، وقتی زمان برداشت انگور میرسد، این مسیرهای پیچیده و پر از چالش که تاکها از آن عبور کردهاند، جلوهگری میکند. به عبارتی دیگر، انگور به مرحلهای میرسد که نشاندهندهی زحمت و تلاشی است که برای رشد و رسیدن به این وضعیت پشت سر گذاشته است.
چو گشت برگ زمرد، چو بود افعی تاک
چرا ز سر بنیفکند دیدگان انگور
هوش مصنوعی: زمانی که برگهای سبز و زیبا به رنگ زمرد درآید و افعی در کنار تاک بر سر انگور بنشیند، چرا باید نگاهش را از آنجا بردارد؟
گمان بری چو کنی سوی شاخ تاک نظر
که هست هیکل گل مهره بر کمان انگور
هوش مصنوعی: اگر به شاخهی انگور توجه کنی، گمان میکنی که اینجا تنها زیبایی گل و میوهی آن وجود دارد، در حالی که در واقع، زیبایی و جذابیت به شکل خاصی در دل کمان انگور نهفته است.
سیه چو کیوان، در جام سرخ چون بهرام
طرب نواز چو زهره است بی گمان انگور
هوش مصنوعی: سیاه مثل سیاره زحل، و در جام سرخ مانند بهرام، شاد و خوشحال است، همچون زهره که بیتردید خوشمزه و لذتبخش است.
بسر دسیر خزان در میان بیشه و نی
نهاده دیده بره همچو دیدبان انگور
هوش مصنوعی: در میان جنگل و در فصل پاییز، گلهای از برهها با دقت و احتیاط مانند دیدهبانی در حال مراقبت از غنایم انگور هستند.
بشکل مهره از آنست تا به بلعجبی
خیال بازد بر عقل کاردان انگور
هوش مصنوعی: بعضی از چیزها در ظاهر ساده به نظر میرسند، اما وقتی به عمق آنها نگاه میکنیم، میتوانند پیچیدگیها و شگفتیهای زیادی داشته باشند. مانند انگور که با وجود اینکه چیزی عادی به نظر میرسد، میتواند دریچهای برای تفکر و اندیشههای عمیق باشد.
برای آنکه شود پای عقل را زنجیر
بداد جعد مسلسل بباغبان انگور
هوش مصنوعی: برای اینکه عقل نتواند آزادانه حرکت کند، زنجیری به او میزنند و این زنجیر مانند حلقههای متصل و پیوستهای است که باغبان انگور برای نگهداری از درختانش استفاده میکند.
برید جان و سفیر تن و ندیدم دلست
ضمیر بسته زبان راست ترجمان انگور
هوش مصنوعی: جان من جدا شد و فرستاده تنم را ندیدم. آن دل است که در دل پنهان است و زبان بسته، درست مانند ترجمان انگور.
برود بار اگر آب او گذر یابد
هزار خنده بر آرد ززعفران انگور
هوش مصنوعی: اگر آب به راه خود برود، هزار خنده از زعفران و انگور خواهد داشت.
میان جان غم..، یک سخن سازد
بسی خمار شکسته بر ارغوان انگور
هوش مصنوعی: میان دل پر از غم، یک کلام میتواند ایجاد کند حالتی از ناهنجاری و شکست در روح، مانند رنگ بنفش انگور.
سیاه جامۀ سوکست در برش، عجبست
که حله های طرب راست پودو تان انگور
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تضاد بین غم و شادی اشاره میکند. شخصی که لباس سیاه بر تن دارد و به نظر میرسد در حال سوگواری است، در عجب است که در میان این حالت غم، نوشیدنیهای شاداب و انگور وجود دارد که مرتبط با جشن و شادی هستند. این تضاد نشاندهنده اختلاف احساسات و شرایطی است که انسانها ممکن است با آن روبهرو شوند.
به پیش کلک نی آورد ز آبنوس دوات
مدیح خواجه مگر می کند بیان انگور
هوش مصنوعی: کسی که به شکرگزاری و مدح خواجه میپردازد، به خاطر زیبایی و ظرافت قلم خود، از دواتی ساخته شده از چوب گرانبها استفاده میکند. این بیان نشاندهندهی قدرت و لطافت کلام اوست، مانند عصارهای که از انگور به دست میآید.
ز لطف خوی خوشت شمهای گرفت مگر
که بر جهان نشاطست کامران انگور
هوش مصنوعی: از لطف و خوبی خاص تو، خوشهای از آن برداشته شده است، مگر اینکه خوشحالی و شادابی برای جهان به ارمغان آورده است. انگور خوشمزه و لذتبخش است.
به آبروی اگر دانه پر وری کندی
...بجان یافتی امان انگور
هوش مصنوعی: اگر برای حفظ آبرو، دانهای در دل خود از عشق و علاقه بکارید، به حقیقت میرسید و آن عشق مانند جان شما ارزشمند خواهد بود، مانند انگور که سرشار از نفع و لذت است.
بباغ عیش تو سر سبز باش تا که ز مرگ
چو دشمنان شده گیر ندخان و مان انگور
هوش مصنوعی: باغ شادی تو همیشه سرسبز و بارور باشد تا در زمان مرگ، مانند دشمنانت در تنگنا قرار نگیری و غمگین نمانی.
چو دشمنانت هر چند خود نگو سارست
معلق آمد گردن بریسمان انگور
هوش مصنوعی: وقتی دشمنان تو هر قدر هم خود را خوب نشان دهند، در نهایت مانند میوهای آویزان بر شاخه انگور به راحتی در دسترس هستند.
ز جان اوست طربهای کل شی حی
چو جان خواجه بماناد جاودان انگور
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تمامی شادیها و لذتهای موجود در زندگی ناشی از وجود اوست. به طوری که همچنان که جان انسان برای وجود او ضروری است، لذتها نیز باید دائم و همیشگی باشند، مانند عمر و خوشی انگور.
بزگوارا، قومی ز اهل دعوی فضل
بخواستند ز طبعم بامتحان انگور
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، گروهی از اهل علم و فضل از من خواستند که استعداد خود را به وسیله امتحان انگور نشان دهم.
اگر بدیدی انگور نظم انگورم
گریختی ز سنۀ سبع باتمان انگور
هوش مصنوعی: اگر انگور موزونی را ببینی، از گرگ درندهای که در کمین است فرار خواهی کرد.
ازین سپس چو ز شعرم زمانه سرمستست
بکار آب نیاید در اصفحان انگور
هوش مصنوعی: از این به بعد، وقتی که شعر من مورد توجه و لذت زمانه قرار گیرد، دیگر نیازی به آب نخواهد بود، مانند حالتی که در اصفهان انگور نمیسازد.
سوار مرکب فضلم اگر بفرمایی
هزار بیت بگویم ردیف آن انگور
هوش مصنوعی: اگر بفرمایید، من میتوانم هزار بیت شعر بسرایم که همهی آنها به موضوع انگور مرتبط باشد. درواقع اگر سفارش دهید، به راحتی میتوانم از فضلم بهره ببرم و شعری بسازم.
همیشه تا که بود نشئه در نهاد شراب
همیشه تا که بود شاه بوستان انگور
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که حالت نشئگی در وجود شراب بود، شاه انگور در باغ همیشه پابرجا بود.
تراز کام دمد نکبت شراب طهور
تراز خار برآید چو فرقدان انگور
هوش مصنوعی: به هر میزی برای رسیدن به لذتی که میخواهیم، دو نکته مهم وجود دارد: یکی اینکه شراب پاک و خوب چه تأثیری دارد و دیگری اینکه در مقایسه با زحمتی که برای رسیدن به آن بهخرج میدهیم، گاهی سختیهای کوچک مانند خارها نیز قابل تحمل هستند. وقتی به زیبایی و طراوت انگور فکر میکنیم، متوجه میشویم که با وجود چالشها، ارزش تلاش کردن برای رسیدن به آن را داریم.