شمارهٔ ۱۸ - و قال
زهی سپهر محلی که دون رتبت توست
هرآنچه عقل زاقسام آفرین داند
تویی که شخص هنر از طوارق حدثان
حریم جاه ترامعقلی حصین داند
بدان نشاط فلک گرد خویش میگردد
که خویشتن را با قدر تو قرین داند
بآفتاب و سحابش چه التفات بود
کسی که راه بدان دست و آستین داند
طلایۀ کرمت بر طریق اهل هنر
کجا که از سپه نیستی کمین داند ؟
فلک که رای تو شد مقتدای افعالش
رضا و خشم ترا اصل مهر و کین داند
جدا ز سایۀ تو نیست ذرّۀ خورشید
از آنکه روشنی کار خود درین داند
زسایۀ تو شدست آفتاب روی شناس
که همنشین را هر کس بهمنشین داند
کجا رسد سوی درگاه تو قلاوزوهم
که راه خود همه تا چرخ هفتمین داند
بسالها نرسد آفتاب روشن دل
درآن دقیقه که آن رای دوربین داند
بزرگوارا داعی مرید دولت تست
فلک بمهر تو جان مرا رهین داند
از آن بحضرت تو کمتر آورد زحمت
که او ملالت آن طبع نازنین داند
شب دراز به مدح تو می کنم کوتاه
گواه صادق من صبح راستین داند
سخن بصدر تو آرم که بر تو مقصورست
کسی که قیمت این گوهر ثمین داند
لطیف طبعان دانند قدر لطف سخن
که قدر باد صبا برگ یاسمین داند
سخنسرایان هستند، لیک صاحب ذوق
حدیث چشمۀ حیوان و پارگین داند
خدای داند اگر دانم اندرین شعرا
کسی که ظاهر تفسیر حورعین داند
سخن چگونه برم نزد آنکه از غفلت
شمال را به بسی جهداز یمین داند؟
زمن چه فرق بود تا بدیگران آنرا
که رخش رستم چون صورت گلین داند؟
چگونه داروی درد خود از کسی طلبند
که خار را زعداد ترنجبین داند؟
همه فروتنی من زمردری طمع است
خرد زحال من این ماجرا یقین داند
طمع چو منقطع آمد... زن آنکس
که خویشتن را کمتر از آن و این داند
زپیر عقل سؤالی پرپر می کردم
که اوست آنکه دوای دل خزین داند
که کیست آنکه غم اهل فضل داند خورد؟
جواب داد صاحب بهاء دین داند
مگیر باز زداعی وظایف الطاف
که او ذخیرۀ خویش از جهان همین داند
ترا مربی خود دانم و دعا گویم
خدای جل جلاله زمن چنین داند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی سپهر محلی که دون رتبت توست
هرآنچه عقل زاقسام آفرین داند
هوش مصنوعی: بسیار عالی است آسمان جایی که تو در آن به مقام بالاتری از سایرین دست یافتهای. هر چه را که عقل از انواع خلقت میداند، در این مکان به وضوح نمایان است.
تویی که شخص هنر از طوارق حدثان
حریم جاه ترامعقلی حصین داند
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که هنر را از دگران و شیوههای نادرست فاصله میدهی و درک عمیقی از مسائل داری که باعث میشود به امنیت و استحکام ذاتی خود پی ببری.
بدان نشاط فلک گرد خویش میگردد
که خویشتن را با قدر تو قرین داند
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر وجود تو به دور خودش میچرخد، زیرا خود را در کنار تو ارزشمند میبیند.
بآفتاب و سحابش چه التفات بود
کسی که راه بدان دست و آستین داند
هوش مصنوعی: کسی که راهی به سوی خورشید و ابرها میداند، نیازی به توجه به آنها ندارد.
طلایۀ کرمت بر طریق اهل هنر
کجا که از سپه نیستی کمین داند ؟
هوش مصنوعی: به خاطر کرامت و بزرگواریات، در مسیر هنرمندان، کجا میتوانی امید داشته باشی که از دل دشمنان پنهان بمانی؟
فلک که رای تو شد مقتدای افعالش
رضا و خشم ترا اصل مهر و کین داند
هوش مصنوعی: آسمان که تحت تاثیر اراده تو است، اعمالش به رضایت و نارضایتی تو بستگی دارد و اصل محبت و کینه را میشناسد.
جدا ز سایۀ تو نیست ذرّۀ خورشید
از آنکه روشنی کار خود درین داند
هوش مصنوعی: نگاه کن، ذرهای از خورشید نمیتواند بدون سایه تو وجود داشته باشد، زیرا آنچه روشنایی میآورد، میداند که باید در کنار تو باشد.
زسایۀ تو شدست آفتاب روی شناس
که همنشین را هر کس بهمنشین داند
هوش مصنوعی: آفتاب چهرهاش در سایه تو جلوهگری میکند و هر کسی که با تو نشست دارد، تو را به عنوان همنشین خود میشناسد.
کجا رسد سوی درگاه تو قلاوزوهم
که راه خود همه تا چرخ هفتمین داند
هوش مصنوعی: کجا میتواند به درگاه تو برسد کسی که فقط مسیر خود را تا دورترین آسمان میشناسد؟
بسالها نرسد آفتاب روشن دل
درآن دقیقه که آن رای دوربین داند
هوش مصنوعی: سالیان سال نخواهد آمد نوری که دل را روشن کند، مگر در زمانی که آن عقل و درک دورنگر، حقیقت را بشناسد.
بزرگوارا داعی مرید دولت تست
فلک بمهر تو جان مرا رهین داند
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، ناگهان درخواستی از تو دارم که به سبب محبتت، زندگیام به تو وابسته شده است. آسمان به خاطر مهر تو جانم را در دستان تو میداند.
از آن بحضرت تو کمتر آورد زحمت
که او ملالت آن طبع نازنین داند
هوش مصنوعی: شخصی که به حضور شما میآید، کمتر زحمت میکشد زیرا او میداند که روح لطیف شما آزرده میشود.
شب دراز به مدح تو می کنم کوتاه
گواه صادق من صبح راستین داند
هوش مصنوعی: شب را به یاد تو میگذرانم و مدح و ستایشت را میگویم. تنها شاهد راستین من، صبح خواهد بود که حقیقت را میداند.
سخن بصدر تو آرم که بر تو مقصورست
کسی که قیمت این گوهر ثمین داند
هوش مصنوعی: من سخنانم را برای تو بیان میکنم، زیرا تنها تو قادر به درک و ارزشگذاری این گوهری با ارزش هستی.
لطیف طبعان دانند قدر لطف سخن
که قدر باد صبا برگ یاسمین داند
هوش مصنوعی: آنان که دارای روح لطیف هستند، ارزش نیکویی و زیبایی سخن را درک میکنند، همانطور که نسیم بهاری ارزش برگهای یاسمن را میفهمد.
سخنسرایان هستند، لیک صاحب ذوق
حدیث چشمۀ حیوان و پارگین داند
هوش مصنوعی: کسانی هستند که میگویند و شعر میسرایند، اما آنکسی که واقعاً ذائقه و احساس درستی دارد، فقط میتواند عمق سخن را از نگاه و احساس حیوانات بفهمد.
خدای داند اگر دانم اندرین شعرا
کسی که ظاهر تفسیر حورعین داند
هوش مصنوعی: خدا میداند که آیا من میدانم که در میان شاعران کسی هست که تفسیر زیباییهای حوریان را به خوبی بفهمد.
سخن چگونه برم نزد آنکه از غفلت
شمال را به بسی جهداز یمین داند؟
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم با کسی صحبت کنم که از نادانی و غفلتش به خوبی آگاه است و در تلاش است که از مسیر نادرست به سمت راه درست برود؟
زمن چه فرق بود تا بدیگران آنرا
که رخش رستم چون صورت گلین داند؟
هوش مصنوعی: من چه فرقی با دیگران دارم، اگر کسی مانند رستم زیبایی و قدرت را بشناسد و درک کند؟
چگونه داروی درد خود از کسی طلبند
که خار را زعداد ترنجبین داند؟
هوش مصنوعی: چطور میتوان از کسی که درک درستی از مشکلات دارد، داروی درد خود را خواست، در حالی که او حتی علفهای بیارزش را ارزشمند میداند؟
همه فروتنی من زمردری طمع است
خرد زحال من این ماجرا یقین داند
هوش مصنوعی: تمام تواضع من به خاطر طمعی است که در دل دارم و خرد از وضعیت من به خوبی این موضوع را میداند.
طمع چو منقطع آمد... زن آنکس
که خویشتن را کمتر از آن و این داند
هوش مصنوعی: وقتی طمع و خواستههای پست انسان قطع شود، آن فرد باید به کسی متعهد شود که خود را کمتر از آنچه هست و آنچه دارد میداند.
زپیر عقل سؤالی پرپر می کردم
که اوست آنکه دوای دل خزین داند
هوش مصنوعی: از فرد دانا سؤال میکردم و در دل آرزو داشتم که او همان کسی است که میتواند درمان دلهای غمگین را بشناسد.
که کیست آنکه غم اهل فضل داند خورد؟
جواب داد صاحب بهاء دین داند
هوش مصنوعی: کیست آنکه از درد و رنج اهل علم و فضل باخبر باشد؟ پاسخ میدهد تنها کسی که ارزش و مقام بزرگ آنها را بشناسد، میداند.
مگیر باز زداعی وظایف الطاف
که او ذخیرۀ خویش از جهان همین داند
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که از معلم و مقامهای معنوی و عطاهایشان نباید غفلت کرد، زیرا آنها به ساحت خود آگاهی و درکی ویژه از زندگی دارند و تنها به آنچه که از دنیا دارند اهمیت میدهند.
ترا مربی خود دانم و دعا گویم
خدای جل جلاله زمن چنین داند
هوش مصنوعی: من تو را معلم خود میدانم و برایت دعا میکنم، چرا که خداوند بزرگ از دل من این را خوب میداند.