گنجور

شمارهٔ ۱۵ - وقال یصنف فصد الممدوح

ای بزرگی که همت تو شکست
بر دل و پشت چرخ دون آورد
قدر از راستی انصافت
سقف افلاک راستون آورد
هرکه آورد رو بخصمی تو
دانک از دولت حرون آورد
و انک سودای همسری تو پخت
حاصل کار سرنگون آورد
خونیی قصد دست بوس تو کرد
پشت خود را بخم چو نون آورد
نوک تار مژه زدیدۀ شرع
اشک خون از پی سکون آورد
آمد از تیش خون زپوست برون
رقص ز ایقاع گونه گون آورد
دی زدست مبارکت نشتر
چون بانگام قصد خون آورد
خضری را بسوی آب حیات
دولت تیز رهنمون آورد
ناخن نیش زخمه بر برگ زد
تشت از و صوت ارغنوان آورد
برق نیش از شکاف ابر کرم
رگ باران لاله گون آورد
گفتم آن دست بحر بود ، چرا
همچو کان لعل از اندرون آورد؟
از سمن شاخ ارغوان بشکفت
فلک این رسم نو کنون آورد
شفقی از عمود صبح برون
دست قدرت به آزمون آورد
عقد یاقوت از قضیب بلور
نوک الماس بر فسون آورد
دست فصاد آتش محلول
از دل آب بسته چون آورد
عجب آمده مرا و این حالت
حیرتم هر زمان فزون آورد
آخرالامر معنیی بس خوب
یاد من فکر ذو فنون آورد
گفت نی ، دست خواجه دریاییست
که زموج آزرا زبون آورد
نیشتر هست هندوی غواص
کش قضا خوار و سرنگون آورد
چون فرو برد سر بدین دریا
شاخ مرجان از و برون آورد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بزرگی که همت تو شکست
بر دل و پشت چرخ دون آورد
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، اراده و تلاش تو بر قلب و قدرت روزگار پایین غلبه یافته است.
قدر از راستی انصافت
سقف افلاک راستون آورد
هوش مصنوعی: به خاطر انصاف و راستی تو، آسمان‌ها نیز به احترامت سر بر می‌افرازند.
هرکه آورد رو بخصمی تو
دانک از دولت حرون آورد
هوش مصنوعی: هر کسی که در مقابل تو قرار بگیرد، بداند که از نعمت حُرون برخوردار شده است.
و انک سودای همسری تو پخت
حاصل کار سرنگون آورد
هوش مصنوعی: تو به خاطر عشق به همسری، به ثمره‌ای رسیده‌ای که کار تو را به ورطهٔ نابودی کشانده است.
خونیی قصد دست بوس تو کرد
پشت خود را بخم چو نون آورد
هوش مصنوعی: کسی که قصد داشت دست تو را ببوسد، چون نان را آورد، خیلی ناامید شد و به عقب ایستاد.
نوک تار مژه زدیدۀ شرع
اشک خون از پی سکون آورد
هوش مصنوعی: نوک مژه‌ی شما به چشمان شریعت زده است و اشک خونین برای آرامش و سکون به دنبال آن آمده است.
آمد از تیش خون زپوست برون
رقص ز ایقاع گونه گون آورد
هوش مصنوعی: از تیش (نوعی ساز) صدای خون و آوای آن به گوش می‌رسد و با ضرب‌آهنگ‌های متنوع، رقصی زیبا و پرشور به نمایش گذاشته می‌شود.
دی زدست مبارکت نشتر
چون بانگام قصد خون آورد
هوش مصنوعی: دیروز از دستان مبارکت همچون چاقویی که قصد بریده شدن دارد، صدایی شنیدم که به خون می‌انجامد.
خضری را بسوی آب حیات
دولت تیز رهنمون آورد
هوش مصنوعی: خضر را به سمت آب حیات و خوشبختی با سرعت هدایت کرد.
ناخن نیش زخمه بر برگ زد
تشت از و صوت ارغنوان آورد
هوش مصنوعی: ناخن نیش به برگ ضربه‌ای زد که صدای خوشی را به همراه داشت.
برق نیش از شکاف ابر کرم
رگ باران لاله گون آورد
هوش مصنوعی: ز Lightning of a crack in a cloud brings a stream of rain with a red hue of tulips.
گفتم آن دست بحر بود ، چرا
همچو کان لعل از اندرون آورد؟
هوش مصنوعی: گفتم آن دست که چون دریا می‌ماند، چرا مانند معدن لعل از درون خود چیزی نمی‌آورد؟
از سمن شاخ ارغوان بشکفت
فلک این رسم نو کنون آورد
هوش مصنوعی: از درخت سمنی که گل‌های ارغوانی دارد، آسمان این رسم جدید را به ارمغان آورد.
شفقی از عمود صبح برون
دست قدرت به آزمون آورد
هوش مصنوعی: پرتوهای صبحگاهی مانند شفقی زیبا از افق ظاهر شدند و نیروی خلاقیت خود را به چالش کشیدند.
عقد یاقوت از قضیب بلور
نوک الماس بر فسون آورد
هوش مصنوعی: عقد یاقوت به خاطر زیبایی و درخشندگی‌اش، به گونه‌ای است که می‌تواند توجه هر کسی را جلب کند. زیبایی آن به حدی است که حتی با یک تکه بلور و نوک الماس هم به چشم می‌آید و رمز و راز خاصی به خود دارد.
دست فصاد آتش محلول
از دل آب بسته چون آورد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویری از آتش و آب اشاره می‌کند. او به این موضوع می‌پردازد که دست فصاد (آتش) در حالیکه از دل آب بیرون آمده، به حالت غیرعادی و حیرت‌انگیزی قرار دارد. این تصویر نشان‌دهنده تضاد و تناقضی است که در طبیعت وجود دارد و می‌تواند نمادی از قدرت و شگفتی طبیعت باشد.
عجب آمده مرا و این حالت
حیرتم هر زمان فزون آورد
هوش مصنوعی: وقتی به حالتی عجیب و حیرت‌انگیز دچار می‌شوم، این احساس هر بار بیشتر می‌شود.
آخرالامر معنیی بس خوب
یاد من فکر ذو فنون آورد
هوش مصنوعی: در پایان، مفهومی بسیار خوب به یاد من آمد که تفکرات متنوعی را به همراه داشت.
گفت نی ، دست خواجه دریاییست
که زموج آزرا زبون آورد
هوش مصنوعی: می‌گوید که دست خواجه مانند دریا است که امواج آزار را زیرمالک خود می‌زند و به زانو درمی‌آورد. یعنی قدرت و توان او به قدری زیاد است که می‌تواند مشکلات و سختی‌ها را پشت سر بگذارد و بر آن‌ها غلبه کند.
نیشتر هست هندوی غواص
کش قضا خوار و سرنگون آورد
هوش مصنوعی: غواص، با نیشتری که دارد، تقدیر را به چالش می‌کشد و آن را به زانو در می‌آورد.
چون فرو برد سر بدین دریا
شاخ مرجان از و برون آورد
هوش مصنوعی: زمانی که سرش را در این دریا فرو می‌برد، مانند شاخ مرجانی از آن بیرون می‌آید.