گنجور

شمارهٔ ۴۱ - ایضا له

به نرد باختن اندر بلا و درد سرست
ازو حذر کن و بگریز گر ترا بصرست
صلاح خویش نگهدار و نا فلاح مجوی
که در صلاح و فلاح تو نرد کینه ورست
به جاه ازو خللست و به فضل ازو نقصان
ازو به مال زیانست وزو به تن خطرست
گهی بکوبی زانو و گه بکوبی بر
درست گویی دست تو درّة عمرست
گهی بخایی لبها ز بس دریغ و فسوس
چنانکه گویی در زیر زخم نیشتر ست
هر آن حریف که با تو بباخت دشمن شد
وگرچه او ز همه دوستانت دوست تر ست
گهی بنالی و گویی اگر چنین زدمی
ببردمی و کنون شد که زخم من دگرست
گهی بگیری و گویی مگر براید نقش
گهی بدزدی و گویی حریف کور و کرست
چو بنگری همه بازیت دزدی آمد و مکر
چو بنگری همه گفت تو گوییا مگرست
بعشرت اندر کسبست و ، کسب در عشرت
نکو نباشد اگر حاصلش همه گهرست
عجبّر آنکه همی نرد را هنر دانی
وگرچه درّ سخن به ز نرد در نظرست
اسیر و عاجز چوبی و استخوان گشتن
به چشم آن که مرا و را خرد نه بس هنرست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به نرد باختن اندر بلا و درد سرست
ازو حذر کن و بگریز گر ترا بصرست
هوش مصنوعی: در مواجهه با مشکلات و دردسرها، از آن‌ها دوری کن و فرار کن اگر که چشمی به این شرایط داری.
صلاح خویش نگهدار و نا فلاح مجوی
که در صلاح و فلاح تو نرد کینه ورست
هوش مصنوعی: خود را اصلاح کن و به دنبال موفقیت دیگران نرو، زیرا در صلح و موفقیت تو، حسادت و کینه وجود دارد.
به جاه ازو خللست و به فضل ازو نقصان
ازو به مال زیانست وزو به تن خطرست
هوش مصنوعی: در مقام و موقعیت او نقصانی وجود دارد و در فضیلتش کمبودهایی دیده می‌شود. همچنین مال و دارایی‌اش باعث زیان می‌شود و سلامت جسمی‌اش در خطر است.
گهی بکوبی زانو و گه بکوبی بر
درست گویی دست تو درّة عمرست
هوش مصنوعی: گاهی زانو می‌زنی و گاهی بر پا می‌زنی، ولی در هر حال، دست تو نشان‌دهنده‌ زندگی‌ات است.
گهی بخایی لبها ز بس دریغ و فسوس
چنانکه گویی در زیر زخم نیشتر ست
هوش مصنوعی: گاهی لب‌هایت از شدت درد و حسرت به حالت افسوس درمی‌آید، طوری که انگار زیر ضربه‌ای سخت و دردناک قرار گرفته‌ای.
هر آن حریف که با تو بباخت دشمن شد
وگرچه او ز همه دوستانت دوست تر ست
هوش مصنوعی: هر کسی که در رقابت با تو شکست خورد، به دشمنی تبدیل می‌شود، حتی اگر او از همه دوستانت برایت عزیزتر باشد.
گهی بنالی و گویی اگر چنین زدمی
ببردمی و کنون شد که زخم من دگرست
هوش مصنوعی: گاهی فریاد می‌زنی و می‌گویی اگر این‌گونه بر من می‌زدند، مرا می‌بردند و اکنون دیگر زخم من تغییر کرده است.
گهی بگیری و گویی مگر براید نقش
گهی بدزدی و گویی حریف کور و کرست
هوش مصنوعی: گاهی به شکل معما و چالش هایی می‌انگاری که به نظر می‌رسد نقش ویژه‌ای دارند، و گاهی هم به نحوی عمل می‌کنی که گویی رقیبت هیچ درکی از اوضاع ندارد و ناتوان است.
چو بنگری همه بازیت دزدی آمد و مکر
چو بنگری همه گفت تو گوییا مگرست
هوش مصنوعی: وقتی به اطراف خود نگاه می‌کنی، می‌بینی که همه کارها و رفتارهایت به نوعی دزدی و فریب هستند. وقتی بیشتر دقت کنی، متوجه می‌شوی که همه چیز در حال گفتن این است که تو خود به چنین گرفتاری‌هایی دچار شده‌ای، مگر اینکه درک بیشتری از اوضاع داشته باشی.
بعشرت اندر کسبست و ، کسب در عشرت
نکو نباشد اگر حاصلش همه گهرست
هوش مصنوعی: در خوشی و لذت زندگی نمی‌توان به درستی به کسب و کار پرداخت، زیرا اگر کارکردن تنها به دنبال ثروت و سود باشد، اما ماحصل آن، همه‌اش گران‌بهاترین چیزها باشد، باز هم نمی‌تواند خوش‌عایدی باشد.
عجبّر آنکه همی نرد را هنر دانی
وگرچه درّ سخن به ز نرد در نظرست
هوش مصنوعی: عجیب است که کسی هنر بازی نرد را می‌داند، هرچند که در سخنانش، الماس و زیبایی بیشتری از هنر نرد داشته باشد.
اسیر و عاجز چوبی و استخوان گشتن
به چشم آن که مرا و را خرد نه بس هنرست
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به ناتوانی و زوال انسانی اشاره می‌کند. او احساس می‌کند که به مانند چوب و استخوان تکه‌تکه شده است و در نظر دیگران، حتی اگر در گذشته هنری داشته باشد، به هیچ وجه کافی نیست. این احساس خود‌کوچک‌بینی و بی‌ارزشی در نظر دیگران را به تصویر می‌کشد.