گنجور

شمارهٔ ۳۴ - وله ایضا

خدا یگان شریعت پناه اهل هنر
که امر جزم ترا روزگار منقادست
زمین ز حلم تو در آرزوی تو قیرست
خرد ز کلک تو در انتظار ارشادست
چو در معانی ذات تو می کنم فکرت
کمینه خاطر وقّاد و طبع نقّادست
به زیر سایۀ اقبال تست آن مجمع
که آفتاب درو از عداد افرادست
شمایل تو در احیای رسمهای کرم
بدیع نیست که گویم قرین ایجادست
درون هر سه سرانگشت تست حیزّ جود
چنان که جسم که محدود بر سه ابعادست
تراست مشرع جودی که در موارد ان
سحاب گوهر پاش از حساب ورّادست
نه زایر تو مکلّف به ذلّ خواستن است
نه بخشش تو مکدّر به خلف میعادست
حدیث دانش ازین پیش اگر چه نازل شد
به پشتی تو کنون سخت عالی اسنادست
به آب و آتش آبستنست خاطر تو
زهی گهر که درو اجتماع اضدادست
چو خیل رنگ شود مضطرب ز هیبت تو
نهاد کوه که ثابت ترین اوتادست
نیافت مشتری از دولت تو راغبتر
متاع فضل که دیرست تا بمن زادست
فنون لطف و کرمها که از تو معهودست
مرا ذخیرۀ اولاد و فخر اجدادست
بجز بخدمت تو هر کجا که کردم روی
کسم نگفت که این خود کدام قوّادست
نوازشی که مرا می کنی غریزت تست
نه آنکه خدمت من در کحلّ احمادست
چگونه حصرایادیّ تو توانم کرد
که لطفهای تو نا منتهی چو اعدادست
ولیک یک سخن اندر ضمیر من ماندست
که آن سخن را امروز وقت ایرادست
ز بخششت چو رسیدند همگنان بمآت
چرا هنوز رهی در مقام آحادست
رسید عید و مرا دسترس به تکبیرست
ز چیزها که کسان را به عید معتادست
خجسته باد چو روی تو بر تو مقدم عید
که سر بسر همه ایّام تو خود اعیادست
دعای جان تو در سینۀ سحر خیزان
بهینه واسطۀ عقدهای او را دست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدا یگان شریعت پناه اهل هنر
که امر جزم ترا روزگار منقادست
هوش مصنوعی: خداوند تنها راه و روش را برای هنرمندان قرار داده است و عالم برای آن‌ها به طور قطع و بدون شک تسلیم است.
زمین ز حلم تو در آرزوی تو قیرست
خرد ز کلک تو در انتظار ارشادست
هوش مصنوعی: زمین به خاطر صبر و بردباری تو در آرزوی تو مانند تار و پود گرانبهایی است و عقل و اندیشه از قلم تو در انتظار هدایت و راهنمایی است.
چو در معانی ذات تو می کنم فکرت
کمینه خاطر وقّاد و طبع نقّادست
هوش مصنوعی: وقتی به عمق وجود تو فکر می‌کنم، ذهن من بسیار فعال و تحلیل‌گر است.
به زیر سایۀ اقبال تست آن مجمع
که آفتاب درو از عداد افرادست
هوش مصنوعی: زیر سایه‌ی خوشبختی تو، آن جمعی که در آن قرار دارند، همچون آفتاب در میان افراد دیگر به شمار می‌روند.
شمایل تو در احیای رسمهای کرم
بدیع نیست که گویم قرین ایجادست
هوش مصنوعی: ظاهر تو در بازآفرینی رفتارهای مهربانی، چیز جدیدی نیست که بخواهم بگویم که با خلق و خلقت در ارتباط است.
درون هر سه سرانگشت تست حیزّ جود
چنان که جسم که محدود بر سه ابعادست
هوش مصنوعی: در دل هر سه انگشت تو، نعمت و سخاوت نهفته است، مانند اینکه جسمی که تنها محدود به سه بعد است، در خود عمق و وسعت دارد.
تراست مشرع جودی که در موارد ان
سحاب گوهر پاش از حساب ورّادست
هوش مصنوعی: سخن از کسی است که همچون بارش باران، نعمت و برکت را به همراه دارد و در زمان‌های مناسب، زمین را با جواهرات خود پر می‌کند و همه چیز را حساب‌شده و با دقت انجام می‌دهد.
نه زایر تو مکلّف به ذلّ خواستن است
نه بخشش تو مکدّر به خلف میعادست
هوش مصنوعی: نه زائر تو ملزم به خوار شدن به خاطر درخواست خود است و نه بخشش تو با شکستن وعده‌ات تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد.
حدیث دانش ازین پیش اگر چه نازل شد
به پشتی تو کنون سخت عالی اسنادست
هوش مصنوعی: گفتمان دانش اگرچه از گذشته به ما رسیده، اکنون به خوبی مستند و معتبر است.
به آب و آتش آبستنست خاطر تو
زهی گهر که درو اجتماع اضدادست
هوش مصنوعی: دل تو در حالت‌هایی چون آب و آتش سرشار از احساسات و تضادهاست. به راستی، تو گوهری هستی که در درون خود همزمان ویژگی‌هایی کاملاً مختلف و متضاد را در بر دارد.
چو خیل رنگ شود مضطرب ز هیبت تو
نهاد کوه که ثابت ترین اوتادست
هوش مصنوعی: زمانی که گروهی از رنگ‌ها به خاطر عظمت تو به تپش می‌افتند، باید توجه کرد که کوه‌ها که از محکم‌ترین پایه‌ها هستند نیز تحت تأثیر آن هیبت قرار می‌گیرند.
نیافت مشتری از دولت تو راغبتر
متاع فضل که دیرست تا بمن زادست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از نعمت و فضل تو بیشتر از من خواهان این کالا نیست، زیرا مدت‌هاست که بر من تاثیر گذاشته و مرا تحت تاثیر قرار داده است.
فنون لطف و کرمها که از تو معهودست
مرا ذخیرۀ اولاد و فخر اجدادست
هوش مصنوعی: خلاقیت و نیکویی‌هایی که از تو انتظار می‌رود، برای من باعث افتخار نسل‌ها و میراث اجدادم است.
بجز بخدمت تو هر کجا که کردم روی
کسم نگفت که این خود کدام قوّادست
هوش مصنوعی: هر جا که رفتم و با کسی روبرو شدم، هیچکس نگفت که من در خدمت تو هستم و این خود چه کسی است.
نوازشی که مرا می کنی غریزت تست
نه آنکه خدمت من در کحلّ احمادست
هوش مصنوعی: نوازش و مهربانی که با من می‌کنی ناشی از ذات و رفتار طبیعی توست، نه به این دلیل که بخواهی به من کمک کنی یا به من خدمت کنی.
چگونه حصرایادیّ تو توانم کرد
که لطفهای تو نا منتهی چو اعدادست
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم یاد تو را محدود کنم در حالی که محبت‌ها و لطف‌های تو بی‌پایان و شگفت‌انگیز است؟
ولیک یک سخن اندر ضمیر من ماندست
که آن سخن را امروز وقت ایرادست
هوش مصنوعی: اما یک سخن در دل من باقی مانده است که امروز زمان مناسب برای بیان آن است.
ز بخششت چو رسیدند همگنان بمآت
چرا هنوز رهی در مقام آحادست
هوش مصنوعی: وقتی که همه به تو بخشش کردند و نزد تو آمدند، چرا هنوز راه تو در میان افرادی عادی و معمولی است؟
رسید عید و مرا دسترس به تکبیرست
ز چیزها که کسان را به عید معتادست
هوش مصنوعی: عید فرا رسیده و من دسترسی به تکبیر دارم، در حالی که دیگران به چیزهایی عادت کرده‌اند که در این روز مورد توجه قرار می‌گیرد.
خجسته باد چو روی تو بر تو مقدم عید
که سر بسر همه ایّام تو خود اعیادست
هوش مصنوعی: خوشا به حال تو که روز عید به تو می‌آید، چرا که تمام روزهای دیگر برای تو همواره جشن و شادمانی است.
دعای جان تو در سینۀ سحر خیزان
بهینه واسطۀ عقدهای او را دست
هوش مصنوعی: دعای تو در دل کسانی که بیدار و پویا هستند، تأثیر زیادی دارد و می‌تواند آنها را به موفقیت برساند.