گنجور

شمارهٔ ۲۸ - وله ایضا

جانم که در شکنجۀ هجران معذّبست
وجه خلاص او ز لقای مهذّبست
آن مقبل زمانه و مقبول خاص و عام
کز مکرمات ذات شریفش مرکّبست
آن نیک خواه خلق که لفظ مبارکش
بهر سکون فتنه فسون مجرّبست
روشن چو آفتاب بدیدم که ذات او
در اصفهان چو در شب تاریک کوکبست
در آرزوی خدمت او هر شبی مرا
چشمی تهی ز خواب و لبی پر زیار بست
از مدّت فراق ندانم چه روز رفت
زیرا که روزها همه در کسوت شبست
در هجر جان گدازش بر من ز زندگی
هر تهمتی که هست ازین جان بر لبست
ور نی برین صفت که منم بی حضور اوی
این زندگی نباشد، تعذیب قالبست
زین هجر جان گزای که چون مار شد دراز
گویی که حشو بستر من نیش عقربست
در باب خدمت ار چه که تقصیر می رود
باری به پنج وقت دعاها مرتبّست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانم که در شکنجۀ هجران معذّبست
وجه خلاص او ز لقای مهذّبست
هوش مصنوعی: دل من در تنهایی فاصله با دلبر عذاب می‌کشد و تنها راه نجات من، دیدار اوست که در کمال زیبایی و اخلاق است.
آن مقبل زمانه و مقبول خاص و عام
کز مکرمات ذات شریفش مرکّبست
هوش مصنوعی: او شخصی است که در زمان خود مورد توجه و پسند همه قرار دارد و ویژگی‌های برجسته و نیکوئی از ذات شریفش نشأت می‌گیرد.
آن نیک خواه خلق که لفظ مبارکش
بهر سکون فتنه فسون مجرّبست
هوش مصنوعی: آن فرد نیکوخواه که کلماتش باعث آرامش و روشنی دل‌ها می‌شود، در حقیقت در تمامی امور خود تجربه و دانشی عمیق دارد.
روشن چو آفتاب بدیدم که ذات او
در اصفهان چو در شب تاریک کوکبست
هوش مصنوعی: دیدم که او مانند آفتاب درخشان است و وجودش در اصفهان همچون ستاره‌ای در شب تاریک می‌درخشد.
در آرزوی خدمت او هر شبی مرا
چشمی تهی ز خواب و لبی پر زیار بست
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر خدمت به او، چشمانم بدون خواب و لب‌هایم پر از ذکر و دعاست.
از مدّت فراق ندانم چه روز رفت
زیرا که روزها همه در کسوت شبست
هوش مصنوعی: از مدت دوری نمی‌دانم چه روزها گذشته است، زیرا که تمام روزها همچون شب به نظر می‌رسند.
در هجر جان گدازش بر من ز زندگی
هر تهمتی که هست ازین جان بر لبست
هوش مصنوعی: در غم دوری او، جانم به شدت رنج می‌کشد و بر اثر همین درد، از زندگی هر عیبی که هست، بر زبان دارم.
ور نی برین صفت که منم بی حضور اوی
این زندگی نباشد، تعذیب قالبست
هوش مصنوعی: اگر نیستی او در قلبم، پس این زندگی بی‌معناست و فقط یک عذاب برای جسم من است.
زین هجر جان گزای که چون مار شد دراز
گویی که حشو بستر من نیش عقربست
هوش مصنوعی: از جدایی و دوری تو دل به شدت آزرده و بی‌تاب است، انگار که این دل به مانند ماری دراز و بی‌قرار شده است. می‌توان گفت که زندگی‌ام پر از درد و آزار است، همچون نیش عقرب که بر بستر من می‌زند.
در باب خدمت ار چه که تقصیر می رود
باری به پنج وقت دعاها مرتبّست
هوش مصنوعی: اگر در خدمت به دیگران کوتاهی هم شود، اما در هر پنج وقت دعاهای منظم و خاصی وجود دارد.

حاشیه ها

1397/09/12 16:12
داروگ

در بیت پنج «لبی پر زیار بست» باید به صورت «لبی پر ز یارب است» اصلاح شود.
سپاس