گنجور

شمارهٔ ۱۶ - ایضا له

عالم لطف و کرم سرور ارباب هنر
ای که انعام تو چون فضل تو بی پایانست
جان درازیّ امل از قلم کوته تست
که ریاض کرم از گریۀ او خندانست
فیض انعام جز از کلک تو می نگشاید
آن قلم نیست مگر نایژۀ احسانت
خود پدیدست ز لطف تو که جان هنرست
که هنر پروری تو ز میان جانست
توده بر توده ز گوهر خط مشک آگینت
همچو از دیدۀ عشّاق شب هجرانست
عالم لطف تو از هتگه جانست و درو
هر کجا گام زند باغ و سرابستانست
رای درخشان تو هم سایه و هم خورشیدست
خاطر تیز تو هم آتش و هم ریحانست
از سر لطف و کرم قصّة من اصغا کن
که مرا فکر در این واقعه سرگردانست
حصّه یی از کرم آباد که آن حقّ منست
خود دوسالست که از جور فلک ویرانست
تو که قانون سخا از قلمت مضبوطست
هیچ دانی که چرا در قلم نسیانست؟
غم آنست که این حصّه نویسد بر ترک
کانک بر برگ نویسند هنوز آسانست
لطف فرمای و به تجدیدش امضا بنویس
که مرا خود ز جهان وجه معیشت آنست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عالم لطف و کرم سرور ارباب هنر
ای که انعام تو چون فضل تو بی پایانست
هوش مصنوعی: ای استاد بزرگ هنر، تو که عالم سرشار از محبت و سخاوتی، بهشت مهر و کرمت بی‌نهایت است و انعام‌هایت همچون فضل تو هیچ‌گاه پایان نمی‌پذیرد.
جان درازیّ امل از قلم کوته تست
که ریاض کرم از گریۀ او خندانست
هوش مصنوعی: طول عمر آرزوها به اندازه‌ی بینش و قلم تو وابسته است، زیرا خوشبختی و خوشحالی از درد و رنج او ناشی می‌شود.
فیض انعام جز از کلک تو می نگشاید
آن قلم نیست مگر نایژۀ احسانت
هوش مصنوعی: برکات و رحمت‌ها تنها از قلم تو جاری می‌شود و بدون نیکویی و لطف تو، آن قلم ارزشی ندارد.
خود پدیدست ز لطف تو که جان هنرست
که هنر پروری تو ز میان جانست
هوش مصنوعی: وجود من و هنرهایی که دارم، به برکت لطف و محبت توست. هنری که در من شکوفا شده، نتیجه نوازش و توجه تو به جان من است.
توده بر توده ز گوهر خط مشک آگینت
همچو از دیدۀ عشّاق شب هجرانست
هوش مصنوعی: گویند که وقتی عاشقان در شب هجران قرار می‌گیرند، اشک‌ها و غم‌هایشان مانند توده‌ای از گوهرهای سیاه و درخشان در هم انباشته می‌شود؛ به گونه‌ای که زیبایی و عمق احساساتشان از این ناامیدی و فراق قابل مشاهده است.
عالم لطف تو از هتگه جانست و درو
هر کجا گام زند باغ و سرابستانست
هوش مصنوعی: دنیا پر از نعمت‌های توست و در هر جایی که قدم بگذاری، باغ‌ها و زیبایی‌ها دیده می‌شود.
رای درخشان تو هم سایه و هم خورشیدست
خاطر تیز تو هم آتش و هم ریحانست
هوش مصنوعی: فکر روشنت مانند سایه و خورشید، و ذهن تیز تو به مانند آتش و عطر گل ریحان است.
از سر لطف و کرم قصّة من اصغا کن
که مرا فکر در این واقعه سرگردانست
هوش مصنوعی: لطفاً داستان من را با دقت بشنو، زیرا در این موضوع بسیار در فکر و نگرانی هستم.
حصّه یی از کرم آباد که آن حقّ منست
خود دوسالست که از جور فلک ویرانست
هوش مصنوعی: بخشی از کرم آباد که متعلق به من است، به مدت دو سال به دلیل ظلم و ستم زمانه ویران و خراب شده است.
تو که قانون سخا از قلمت مضبوطست
هیچ دانی که چرا در قلم نسیانست؟
هوش مصنوعی: تو که از سخاوت و بخشش قوانین را می‌دانی، آیا می‌دانی چرا در دنیای فراموشی و نسیان هستی؟
غم آنست که این حصّه نویسد بر ترک
کانک بر برگ نویسند هنوز آسانست
هوش مصنوعی: غم این است که این قسمت را بر ترک بنویسند، در حالی که بر روی برگ هنوز نوشتن کار آسانی است.
لطف فرمای و به تجدیدش امضا بنویس
که مرا خود ز جهان وجه معیشت آنست
هوش مصنوعی: لطفاً با امضای خود تأیید کن که برای من تنها همین ارتباط با تو مهم است و زندگی‌ام به آن بستگی دارد.