شمارهٔ ۱۴ - وله ایضا
نور دین ای ذات تو کان هنر
کان چه باشد؟ خود سراسر گوهرست
زنده همچون شمع از نور دلست
هر کرا تا بی ز مهرت در سرت
از برای نوعروس خاطرت
حقّه های آسمان پر زیورست
عنبر اندر بحر باشد، پس چرا؟
بحر شعرت در میان عنبرست
تا بدید آن طبع گوهر زای تو
از خجالت دامن دریا ترست
شعر می خواهی و خادم مدّتیست
تا ز شعر و شاعری فارغ ترست
شعر را گر بود وقتی رونقی
این زمان باری عجب مستنکرست
هر کجا از فضل و دانش حلقه ییست
گوشها زان حلقه یکسر بر درست
بلبل طبعم نوا کم میزند
زانکه شاخ جود بی برگ و برست
کشتیاهل هنر بر خشک ماند
کابها را ره به جویی دیگرست
زان چو سوسن خامشم کاین قوم را
همچو نرگس چشم یکسر برزرست
در هران خانه که زاید دختری
خامشی آنجا بمرد درخورست
من چرا خامش نباشم کز سخن
در کنارم زاده چندین دخترست
تا برین صورت بود کار هنر
وای آن مسکین که معنی پرورست
هم فرستادم بخدمت چند بیت
تا بدانی کین رهی فرمان برست
نیستم در خدمتت محتاج عذر
لطف تو خود عذر خواه چاکرست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نور دین ای ذات تو کان هنر
کان چه باشد؟ خود سراسر گوهرست
هوش مصنوعی: ای نور دین، ذات تو سرچشمه همه هنرهاست. خودت تماماً از گوهرها و ارزشهای بزرگ تشکیل شدهای.
زنده همچون شمع از نور دلست
هر کرا تا بی ز مهرت در سرت
هوش مصنوعی: هر کس که در دلش محبت تو را دارد، همچون شعلهای زنده و درخشان است، و بدون حضور تو، زندگیاش تاریک و بیروح میشود.
از برای نوعروس خاطرت
حقّه های آسمان پر زیورست
هوش مصنوعی: به مناسبت عروسی، آسمان پر از زیبایی و زینت است.
عنبر اندر بحر باشد، پس چرا؟
بحر شعرت در میان عنبرست
هوش مصنوعی: در دل دریا، عنبر وجود دارد، پس چرا؟ در واقع، دریا به دلیل شعر تو، ارزش و زیبایی پیدا کرده است.
تا بدید آن طبع گوهر زای تو
از خجالت دامن دریا ترست
هوش مصنوعی: وقتی طبع باارزش تو را دید، از خجالت دامن دریا را هم تر کرد.
شعر می خواهی و خادم مدّتیست
تا ز شعر و شاعری فارغ ترست
هوش مصنوعی: تو به شعر نیاز داری، اما خدمتگزار مدتیست که از شعر و شاعری بینیازتر شده است.
شعر را گر بود وقتی رونقی
این زمان باری عجب مستنکرست
هوش مصنوعی: اگر شعر در این زمان رونق داشته باشد، جالب است که کسی از آن غافل شده است.
هر کجا از فضل و دانش حلقه ییست
گوشها زان حلقه یکسر بر درست
هوش مصنوعی: هرجا که فضیلت و علم وجود دارد، تمامی گوشها به آن حلقه توجه میکنند و در اطراف آن حلقه به درستی متمرکز هستند.
بلبل طبعم نوا کم میزند
زانکه شاخ جود بی برگ و برست
هوش مصنوعی: پرندهی درونم کمتر آواز میخواند، زیرا که شاخهی بخشش بیبرگ و بر است.
کشتیاهل هنر بر خشک ماند
کابها را ره به جویی دیگرست
هوش مصنوعی: کشتی اهل هنر در خشکی متوقف مانده است، اما راهی برای دستیابی به آب برای او وجود دارد.
زان چو سوسن خامشم کاین قوم را
همچو نرگس چشم یکسر برزرست
هوش مصنوعی: از آنجا که من خاموشم مانند سوسن، این مردم مانند نرگس هستند که چشمشان فقط به زیبایی و ظاهر معطوف است.
در هران خانه که زاید دختری
خامشی آنجا بمرد درخورست
هوش مصنوعی: در هر خانهای که دختری به دنیا بیاید، سکوت و آرامش در آنجا حکمفرماست.
من چرا خامش نباشم کز سخن
در کنارم زاده چندین دخترست
هوش مصنوعی: چرا باید ساکت بمانم در حالی که در کنارم از کلامم چندین دختر به دنیا آمدهاند؟
تا برین صورت بود کار هنر
وای آن مسکین که معنی پرورست
هوش مصنوعی: تا زمانی که این چهره وجود دارد، هنر نیز وجود دارد، و وای بر آن کسی که تنها به ظاهر دنیا دل بسته است و از عمق حقیقت بیخبر است.
هم فرستادم بخدمت چند بیت
تا بدانی کین رهی فرمان برست
هوش مصنوعی: به من اطلاع بده که به خاطر دوستان چند بیت شعر ارسال کردهام تا بدانی که این راه، با هدایت و مجوزی همراه است.
نیستم در خدمتت محتاج عذر
لطف تو خود عذر خواه چاکرست
هوش مصنوعی: من نیازی به عذرخواهی ندارم، چون تو خودت باید به خاطر مهر و محبتت از من معذرت بخواهی.