شمارهٔ ۹۶
گر امروز آن بُتم همدم نیاید
نصیب جان من جز غم نیاید
نیامد دوش و جانم بر لب آمد
ز بیم آنکه امشب هم نیاید
اگرچه وعده داد و خورد سوگند
ولی با این همه ترسم نیاید
مرا گر ناید او ناید وگر نی
غم و اندوه و محنت کم نیاید
چه سود ار آید او زین پس؟ که جانم
نباشد مانده گر این دم نیاید
من او را از برای سور خواندم
ولیک او جز که با ماتم نیاید
که را نزدیک او شاید فرستاد؟
چو کس در راز او محرم نیاید
وگر او را نباشد آمدن رای
به قول هر که در عالم نیاید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر امروز آن بُتم همدم نیاید
نصیب جان من جز غم نیاید
هوش مصنوعی: اگر امروز معشوق من درست به من نزدیک نشود، جز اندوه و غم نصیب جانم نخواهد شد.
نیامد دوش و جانم بر لب آمد
ز بیم آنکه امشب هم نیاید
هوش مصنوعی: دیشب او نیامد و من از ترس اینکه شاید امشب هم نیاید، جانم به لبم رسید.
اگرچه وعده داد و خورد سوگند
ولی با این همه ترسم نیاید
هوش مصنوعی: اگرچه به من وعده داد و قسم خورد، اما با این حال از این میترسم که به وعدهاش عمل نکند.
مرا گر ناید او ناید وگر نی
غم و اندوه و محنت کم نیاید
هوش مصنوعی: اگر او به سراغ من نیاید، مهم نیست؛ چون هرگز کمبودی از غم و اندوه و درد و محنت نخواهم داشت.
چه سود ار آید او زین پس؟ که جانم
نباشد مانده گر این دم نیاید
هوش مصنوعی: از این پس او چه سودی دارد؟ اگر جانم دیگر نباشد و لحظهای نتوانم او را ببینم.
من او را از برای سور خواندم
ولیک او جز که با ماتم نیاید
هوش مصنوعی: من او را دعوت کردم تا در جشن و خوشی بیاید، اما او تنها در غم و اندوه حاضر میشود.
که را نزدیک او شاید فرستاد؟
چو کس در راز او محرم نیاید
هوش مصنوعی: نزدیک شدن به کسی که در دلش رازها و ناگفتههایی دارد، کار دشواری است، زیرا هیچکس به رازی که او در دل دارد، نزدیک نخواهد شد.
وگر او را نباشد آمدن رای
به قول هر که در عالم نیاید
هوش مصنوعی: اگر او به دنیا نیاید، به گفته هر کسی که در عالم وجود ندارد، نمیتواند بیاید.