شمارهٔ ۹۳
نام تو برم زبان بیاساید
یاد تو کنم روان بیاساید
در بر گیرم ترا سرا پایم
تا مغز در استخوان بیاساید
الّا غم تو نماند در عالم
چیزی که دلی از آن بیاساید
بوس تو نیازموده ام لیکن
دشنام دهی که جان بیاساید
تشویق و فتور طرّه و غمزه
گر بنشانی جهان بیاساید
حیفی دانی بزرگ اگر جانم
از جور تو یک زمان بیاساید
آسایش ده تو نیز یک ساعت
تا این تن ناتوان بیاساید
بگشای بشب نقاب تا گیتی
از نعرۀ پاسبان بیاساید
بردار ز جهره زلف تا خورشید
از گردش آسمان بیاساید
بردوز لبم زناله تا یک شب
گوش فلک از فغان بیاساید
بیک نفسم ز شغل آمد شد
وقتست که ناگهان بیاساید
تا خوابگه سگ درت باری
از زحمت این گران بیاساید
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نام تو برم زبان بیاساید
یاد تو کنم روان بیاساید
هوش مصنوعی: وقتی نامت را ببرم، زبانم به آرامش میرسد و وقتی به یاد تو میافتم، روح و جانم آرام میگیرد.
در بر گیرم ترا سرا پایم
تا مغز در استخوان بیاساید
هوش مصنوعی: من تو را به خاطر میسپارم و در وجودم تا عمق وجودم احساست را در خود جای میدهم.
الّا غم تو نماند در عالم
چیزی که دلی از آن بیاساید
هوش مصنوعی: جز غم تو هیچ چیزی در جهان وجود ندارد که دل را آرام کند.
بوس تو نیازموده ام لیکن
دشنام دهی که جان بیاساید
هوش مصنوعی: بوسهات را هنوز تجربه نکردهام، ولی اگر تو دشنام بدهی، جانم از حال میرود.
تشویق و فتور طرّه و غمزه
گر بنشانی جهان بیاساید
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و نگاه دلربا را به آرامش دعوت کنی، جهان در سکوت و آرامش خواهد ماند.
حیفی دانی بزرگ اگر جانم
از جور تو یک زمان بیاساید
هوش مصنوعی: آوخ که اگر جانم از سختیهای تو کمی راحت شود، چه خسارتی است بر تو!
آسایش ده تو نیز یک ساعت
تا این تن ناتوان بیاساید
هوش مصنوعی: لطفاً یک ساعت به من مهلت بده تا این بدن خسته و ناتوان کمی استراحت کند و آرامش بگیرد.
بگشای بشب نقاب تا گیتی
از نعرۀ پاسبان بیاساید
هوش مصنوعی: چهرهات را در شب بگشا تا دنیا از صدای نگهبان آرامش یابد.
بردار ز جهره زلف تا خورشید
از گردش آسمان بیاساید
هوش مصنوعی: موهایت را از چهرهات کنار بزن تا خورشید از حرکت در آسمان آرام بگیرد.
بردوز لبم زناله تا یک شب
گوش فلک از فغان بیاساید
هوش مصنوعی: لبهایم را با نالهای دردناک بپوشان تا شب یک بار هم که شده، آسمان از فریاد من آسوده شود.
بیک نفسم ز شغل آمد شد
وقتست که ناگهان بیاساید
هوش مصنوعی: یک نفر از کار و مشغلههای خود فارغ شده و حالا وقت آرامش و استراحت فرا رسیده است.
تا خوابگه سگ درت باری
از زحمت این گران بیاساید
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تا زمانی که بر دشواریها و زحمتها غلبه نشود، آرامش و آسایش به دست نخواهد آمد. به نوعی اشاره دارد که برای دستیابی به آسایش، باید تلاش کرد و از زحمات خستگیناپذیر گذشت.