گنجور

شمارهٔ ۹۲

نگارم چو کرد گلستان بر آید
خروش دلم تا به کیوان برآید
چمان سرو در خاک پایش بغلتد
چو گرد چمن‌ها خرامان برآید
چو غنچه برآیم ز دل من هرآنگه
که آن سروبن از گلستان برآید
برآید غریو از دل خلق اگر او
دگر ره به بازار ازین سان برآید
بسی برنیاید که از دست حسنش
غریو از گل و سرو بستان برآید
گزد چرخ انگشت حیرت به دندان
چو پروین از آن لعل خندان برآید
فلک چشم خورشید پیشش کشد زود
چو گرد سمندش ز میدان برآید
مرا وصل شیرین لبش گر به عمری
برآید هم از لطف جانان برآید
دهانی چنان تنگ و نایاب کوراست
به جان گر دهد، سخت ارزان برآید
برآید ازو هم امید دل من
و لیکن به صبر فراوان برآید
چو بگسست زنجیر اشک از بر دل
جز آه مسلسل، که با آن برآید؟
تن اندر غم دل دهم زانک دانم
که این کار دشخوار آسان برآید
مرا مهر آن چهره و لعل میگون
فرو رفت با شیر و با جان برآید

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگارم چو کرد گلستان بر آید
خروش دلم تا به کیوان برآید
هوش مصنوعی: وقتی معشوقم گلستان را می‌آفریند، قلبم به شدت سرشار از شادی می‌شود و گویی به آسمان برمی‌خیزد.
چمان سرو در خاک پایش بغلتد
چو گرد چمن‌ها خرامان برآید
هوش مصنوعی: اگر سرو در خاک پایش خم شود، به‌گونه‌ای که بر روی چمن‌ها حرکت کند، نشانه‌ای از زیبایی و شکوه چمن‌زار است که با نرمی و لطافت به جلو می‌آید.
چو غنچه برآیم ز دل من هرآنگه
که آن سروبن از گلستان برآید
هوش مصنوعی: زمانی که عشق و زیبایی در دل من شکوفا شود، همانند غنچه‌ای که در بهار از دل باغ بیرون می‌آید.
برآید غریو از دل خلق اگر او
دگر ره به بازار ازین سان برآید
هوش مصنوعی: اگر او به این شکل به بازار بیاید، مردم از دل خود فریاد خواهند زد.
بسی برنیاید که از دست حسنش
غریو از گل و سرو بستان برآید
هوش مصنوعی: چندین بار امکان ندارد که درختان گل و سرو باغ از زیبایی حسن او شکفتن و صدای شادمانی سر دهند.
گزد چرخ انگشت حیرت به دندان
چو پروین از آن لعل خندان برآید
هوش مصنوعی: چرخ زمان به قدری شگفت‌انگیز است که انسان حیرت زده می‌شود، همان‌طور که ستاره پروین از درخشش زیبای خود لبخند می‌زند.
فلک چشم خورشید پیشش کشد زود
چو گرد سمندش ز میدان برآید
هوش مصنوعی: آسمان به سرعت چشمان خورشید را به سوی او می‌کشاند، مانند اینکه اسب چابک از میدان مسابقه خارج می‌شود.
مرا وصل شیرین لبش گر به عمری
برآید هم از لطف جانان برآید
هوش مصنوعی: اگر سال‌ها بتوانم به وصال آن شیرین‌زبان برسم، این نیز از الطاف معشوق من ناشی می‌شود.
دهانی چنان تنگ و نایاب کوراست
به جان گر دهد، سخت ارزان برآید
هوش مصنوعی: دهانی که خیلی تنگ و نایاب است، اگر حتی به جان آدم به سختی برسد، خیلی ارزان‌تر از آنچه به نظر می‌رسد، به دست می‌آید.
برآید ازو هم امید دل من
و لیکن به صبر فراوان برآید
هوش مصنوعی: دل من به او امیدوار است، اما برای رسیدن به این امید نیاز به صبر زیادی دارم.
چو بگسست زنجیر اشک از بر دل
جز آه مسلسل، که با آن برآید؟
هوش مصنوعی: زمانی که زنجیر اشک از دل شکسته می‌شود، تنها نفس عمیق و پی‌در‌پی باقی می‌ماند، که با آن می‌توان فریاد زد.
تن اندر غم دل دهم زانک دانم
که این کار دشخوار آسان برآید
هوش مصنوعی: من برای دل خود غم و اندوه را تحمل می‌کنم، زیرا می‌دانم که این کار سختی است که به زودی حل خواهد شد و آسان‌تر خواهد گردید.
مرا مهر آن چهره و لعل میگون
فرو رفت با شیر و با جان برآید
هوش مصنوعی: نشانه محبت آن چهره زیبا و لب‌های خوش‌رنگ در دل من به قدری عمیق رفته که حتی با شیرین‌ترین و لطیف‌ترین احساسات هم می‌تواند از جانم خارج شود.

حاشیه ها

1398/08/06 00:11
عین. ح

غیر از چند اشتباه تایپی، در مصراع

1398/08/06 00:11
عین. ح

در مصراع نخست «گِردِ گلستان» درست است. البته نابسامانی‌هایی هم در تایپ و فاصله‌گذاری وجود دارد

1403/06/23 17:08
برمک

نگارم چو گرد گلستان بر آید

خروش دلم تا به کیوان برآید

چمان سرو در خاک پایش بغلتد

چو گرد چمن‌ها خرامان برآید

چو غنچه برآیم ز دل من هرآنگه

که آن سروبن از گلستان برآید

برآید غریو از دل  مردمان گر

دگر ره به بازار ازین سان برآید

بسی برنیاید که از دست رویش

غریو از گل و سرو بستان برآید

دهانی چنان تنگ و نایاب کوراست

به جان گر دهد، سخت ارزان برآید

نشسته به امید ان سرو بالا

که این کار دشخوار آسان برآید

مرا مهر آن چهره و لعل میگون

فرو رفت با شیر و با جان برآید