شمارهٔ ۸۸
از گلبن زمانه مرا بهره خار بود
وز جام روزگار نصیبم خمار بود
اکنون چه راحتست درین دور زندگی
چون شد بههرزه آنچه ز عمر اختیار بود؟
از حادثات دهر و جفاهای روزگار
خود هیچ بود آنچه مرا در شمار بود
بر بود هر چه مایۀ من بود روزگار
وان مایه خود چو درنگری روزگار بود
تنها نه روزگار بعهد استوار نیست
من خود ندیدم آنکه بعهد استوار بود
بر خاطر منست و فرامش نکرده ام
آن عهد خوشدلی که مرا یاریار بود
هم آبروی بود مراهم هوای دل
وان آب و آن هوای خوشم سازگار بود
جان از میان حادثه آورده بر کنار
وان آرزو که بود مرا در کنار بود
از جام باده عیش مرا بود روشنی
وز روی دوست کار دلم چون نگار بود
بختم بطبع خوش همه در پیش می نهاد
آن چیز را که طبع منش خواستار بود
ور بر خلاف رسم غمی روی می نمود
زانم غمی نبود چو با غمگسار بود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از گلبن زمانه مرا بهره خار بود
وز جام روزگار نصیبم خمار بود
هوش مصنوعی: از باغ زندگی، نصیب من فقط درد و رنج بوده و از عمرم هم به جز غم و اندوه، چیزی نصیبم نشده است.
اکنون چه راحتست درین دور زندگی
چون شد بههرزه آنچه ز عمر اختیار بود؟
هوش مصنوعی: اکنون زندگی چقدر آسان شده است، چون از تمام انتخابهایی که در عمرم داشتم، تنها برای لذت و خوشی استفاده کردم.
از حادثات دهر و جفاهای روزگار
خود هیچ بود آنچه مرا در شمار بود
هوش مصنوعی: در طول زمان و در برخورد با سختیها و مشکلات زندگی، هیچ چیز به اندازهی آنچه برای من اتفاق افتاده و در دست داشتم، اهمیت نداشت.
بر بود هر چه مایۀ من بود روزگار
وان مایه خود چو درنگری روزگار بود
هوش مصنوعی: تمام آنچه که در زندگی دارم و به من تعلق دارد، در گذر زمان، از بین رفته است. وقتی به آنچه که دارم نگاه میکنم، میبینم که خود زندگی است که بر من اثر گذاشته و من تنها ناظر این تغییرات هستم.
تنها نه روزگار بعهد استوار نیست
من خود ندیدم آنکه بعهد استوار بود
هوش مصنوعی: تنها این نیست که زمان به پیمان خود وفادار نیست، بلکه من هرگز فردی را ندیدم که به عهد و پیمان خود پایبند باشد.
بر خاطر منست و فرامش نکرده ام
آن عهد خوشدلی که مرا یاریار بود
هوش مصنوعی: در ذهن من همچنان وجود دارد و فراموش نکردهام آن وعده و پیمان شیرینی را که به من کمک میکرد.
هم آبروی بود مراهم هوای دل
وان آب و آن هوای خوشم سازگار بود
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر اشاره دارد که شرایط و محیط پیرامونش به خوبی با احساسات و آرزوهای او همخوانی دارد. او از وجود آب و هوای دلپذیر سخن میگوید که به او احساس خوبی میدهد و بر اعتبار و عزت نفس او تأثیر مثبت میگذارد.
جان از میان حادثه آورده بر کنار
وان آرزو که بود مرا در کنار بود
هوش مصنوعی: زندگیام را از دل اتفاقات مختلف جدا کردهام و آن آرزو که همیشه در کنارم بود، اکنون همراهم نیست.
از جام باده عیش مرا بود روشنی
وز روی دوست کار دلم چون نگار بود
هوش مصنوعی: از شراب خوشی من روشنایی میگیرم و از چهرهی محبوبم، حال و روز دلم زیبا و نورانی است.
بختم بطبع خوش همه در پیش می نهاد
آن چیز را که طبع منش خواستار بود
هوش مصنوعی: سرنوشت من به واسطه طبع خوشم، همواره آنچه را که روح و ذاتیتم خواهان بود، در پیش رو میگذارد.
ور بر خلاف رسم غمی روی می نمود
زانم غمی نبود چو با غمگسار بود
هوش مصنوعی: اگر به خلاف عرف غمی در چهرهاش آشکار شود، نگران نباش، زیرا وقتی با کسی که میتواند غم را از دل بزداید، باشی، دیگر غمی نخواهی داشت.
حاشیه ها
1398/08/06 00:11
عین. ح
در مصراع دوم «وز جامِ روزگار» درست است
1400/02/29 02:04
عین. ح
بیت دوم: به هرزه