گنجور

شمارهٔ ۸۷

روی از آن خوبتر تواند بود؟
هان بگوئید اگر تواند بود
آنچنان نازک و چنان شیرین
لب نباشد، شکر تواند بود
تیر غمزه چو در کمان آرد
نه همه دل سپر تواند بود
چشم مستش نه آن چنان خفتست
کش ز حالم خبر تواند بود
وانک طرفی بوصل بر بندد
از میانش، کمر تواند بود
وانک بیخ فراق او بکند
رستم زال زر تواند بود
اشک لعل ز عکس چهرۀ اوست
تی ز خون جگر تواند بود
با چنین صبر و دل که من دارم
مشکلم زو گذر تواند بود
بکشم جور او که خار و گلش
همه با یکدگر تواند بود
من که باشم که آن چنانی را
بر در من گدر تواند بود؟
لیک با این همه نیم نومید
تو چه دانی؟ مگر تواند بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1400/02/29 02:04
عین. ح

بیت هفتم:
اشک لعلم ز عکس چهرۀ اوست
نی ز خون جگر تواند بود
بیت دهم: گذر