گنجور

شمارهٔ ۸۷

روی از آن خوبتر تواند بود؟
هان بگوئید اگر تواند بود
آنچنان نازک و چنان شیرین
لب نباشد، شکر تواند بود
تیر غمزه چو در کمان آرد
نه همه دل سپر تواند بود
چشم مستش نه آن چنان خُفته‌ست
کش ز حالم خبر تواند بود
وانک طرفی به وصل بربندد
از میانش، کمر تواند بود
وانک بیخ فراق او بکند
رستم زال زر تواند بود
اشک لعلم ز عکس چهرهٔ اوست
نی ز خون جگر تواند بود
با چنین صبر و دل که من دارم
مشکلم زو گذر تواند بود
بکشم جور او که خار و گلش
همه با یکدگر تواند بود
من که باشم که آن چنانی را
بر در من گدر تواند بود؟
لیک با این همه نیَم نومید
تو چه دانی؟ مگر تواند بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی از آن خوبتر تواند بود؟
هان بگوئید اگر تواند بود
هوش مصنوعی: آیا می‌توان بهتر از آنکه الآن هست، زیبایی وجود داشته باشد؟ اگر چنین چیزی ممکن است، بگویید.
آنچنان نازک و چنان شیرین
لب نباشد، شکر تواند بود
هوش مصنوعی: لبی آن‌قدر نازک و شیرین نخواهد بود که شکر باشد.
تیر غمزه چو در کمان آرد
نه همه دل سپر تواند بود
هوش مصنوعی: وقتی که چشمان زیبا و فریبنده کسی مانند تیر در کمان قرار گیرد، تنها دل‌های قوی قادر به مقاومت در برابر آن هستند.
چشم مستش نه آن چنان خُفته‌ست
کش ز حالم خبر تواند بود
هوش مصنوعی: چشم زیبای او به قدری مست کننده است که به شدت خواب آور نیست، به طوری که می‌تواند از حال و روزم باخبر باشد.
وانک طرفی به وصل بربندد
از میانش، کمر تواند بود
هوش مصنوعی: اگر کسی میان را از ارتباط باز دارد، کمرش را می‌توان در سختی و فشار قرار داد.
وانک بیخ فراق او بکند
رستم زال زر تواند بود
هوش مصنوعی: رستم، فرزند زال، می‌خواهد با قطع کردن ریشه جدایی از او (عشق یا دوست) نشان دهد که در این شرایط، زر و ثروت نیز نمی‌تواند به او کمک کند. یعنی حتی در برابر مشکلات و جدایی، ثروت اهمیت ندارد و ارزش واقعی در پیوند و ارتباط با دیگران نهفته است.
اشک لعلم ز عکس چهرهٔ اوست
نی ز خون جگر تواند بود
هوش مصنوعی: اشک‌های به رنگ لعل از تصویر چهره او نشأت می‌گیرد و این اشک‌ها می‌تواند به تلخی خون دل باشد.
با چنین صبر و دل که من دارم
مشکلم زو گذر تواند بود
هوش مصنوعی: با این صبر و دلی که من دارم، می‌توانم بر مشکلاتم غلبه کنم.
بکشم جور او که خار و گلش
همه با یکدگر تواند بود
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به خاطر ظلم و ستم او از بین برم، باید بدانم که زیبایی و زشتی همیشه در کنار هم وجود دارند و نمی‌توان آن‌ها را از هم جدا کرد.
من که باشم که آن چنانی را
بر در من گدر تواند بود؟
هوش مصنوعی: من کی هستم که بتوانم آن شخص بزرگ و محبوب را در کنار خود ببینم یا به او نزدیک شوم؟
لیک با این همه نیَم نومید
تو چه دانی؟ مگر تواند بود
هوش مصنوعی: اما با وجود این همه، تو که به امیدی کم‌ رنگ هستی، چه می‌دانی؟ آیا چنین چیزی ممکن است؟

حاشیه ها

1400/02/29 02:04
عین. ح

بیت هفتم:
اشک لعلم ز عکس چهرۀ اوست
نی ز خون جگر تواند بود
بیت دهم: گذر