گنجور

شمارهٔ ۸۱

خبر گل بچمن می آرند
مژده جان وی تن می آرند
نقش بندان ربیعی آبی
با رخ کار چمن می آرند
نفس باد صبا پنداری
کاروانی ز ختن می آرند
آبها هر نفس از باد صبا
در رخ از ناز شکن می آرند
جام لاله ز دل سنگ برون
من ندانم بچه فن می آرند
غنچگان از سبب کم عمری
همه سر زیر کفن می آرند
نرگسان رغم مه و پروین را
شکلی از ماه و پرن می آرند
لاله جامیست که گویی دروی
دردی از اوّل دن می آرند
نو حریفان ربیعی بر دی
ز نخ از برگ سمن می آرند
گل و نرگس چو من از یاد کسی
آب در چشم و دهن می آرند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1400/02/28 22:04
عین. ح

مصراع دوم:
مژدهٔ جان سوی تن می‌آرند