شمارهٔ ۷۸
درد دل از حد گذشت و یار نداند
دل همه غم گشت و غمگسار نداند
شد ز ضعیفی تنم چنان که گر او را
گیری صد بار در کنار نداند
جان دهمش پای مزد تا ببرد دل
آری همه کس درین شمار نداند
ماه رخا! با لب تو جان رهی را
هست حدیثی که راز دار نداند
با همه کس خیره داد دست به پیوند
قدر خود آوخ که آن نگار نداند
خواهم کآنرا بگوش تو برسانم
لیک بشرطی که گوشوار نداند
چشم تو کی غم خورد بحال دل من؟
کو همه جز مستی و خمار نداند
جورز خوبان توان ببرد و لیکن
غمزۀ مست تو حدّ کار نداند
خسته دلم را چو آرزوی تو خیزد
چاره بجز صبرو انتظار نداند
آنچه تو دانی ز گونه گونه جفاها
نیک بدآنست که روزگار نداند
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درد دل از حد گذشت و یار نداند
دل همه غم گشت و غمگسار نداند
هوش مصنوعی: درد و رنجی که در دل دارم دیگر از حد فراتر رفته، اما معشوق هیچکدام از این احساسات را نمیداند. همه چیز برای من درد و غم شده، اما کسی که میتواند تسکینم دهد، از این غمها خبر ندارد.
شد ز ضعیفی تنم چنان که گر او را
گیری صد بار در کنار نداند
هوش مصنوعی: به خاطر ضعف بدنیام، به گونهای شدهام که اگر او را بارها در آغوش بگیرم، هیچ احساس و درکی از آن نخواهد داشت.
جان دهمش پای مزد تا ببرد دل
آری همه کس درین شمار نداند
هوش مصنوعی: من برای او جانم را میدهم تا دلش را ببرد، اما هیچکس در این موضوع چیزی نمیداند.
ماه رخا! با لب تو جان رهی را
هست حدیثی که راز دار نداند
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا! لبان تو مایه حیات عاشقانی است که قصهای دارند که هیچکس جز خودشان از آن باخبر نیست.
با همه کس خیره داد دست به پیوند
قدر خود آوخ که آن نگار نداند
هوش مصنوعی: با هر کسی که به جوش و خروش بیفتی، تلاش کن تا به او نزدیک شوی، اما افسوس که آن معشوق زیبا ارزش و مقام تو را درک نمیکند.
خواهم کآنرا بگوش تو برسانم
لیک بشرطی که گوشوار نداند
هوش مصنوعی: میخواهم چیزی را به تو بگویم، اما فقط به شرطی که گوشهایت متوجه نشوند.
چشم تو کی غم خورد بحال دل من؟
کو همه جز مستی و خمار نداند
هوش مصنوعی: چشم تو که به حال دل من توجهی ندارد، زیرا همه چیز را فقط در مستی و نشئگی میبیند و نمیداند.
جورز خوبان توان ببرد و لیکن
غمزۀ مست تو حدّ کار نداند
هوش مصنوعی: ظلم و ستم خوبان ممکن است انسان را ناتوان کند، اما غم و اندوه ناشی از یاد تو میتواند از هر حد و مرزی فراتر رود.
خسته دلم را چو آرزوی تو خیزد
چاره بجز صبرو انتظار نداند
هوش مصنوعی: دل خستهام وقتی که یاد تو میافتد، جز صبر و انتظار راهی برای التیام نمیبیند.
آنچه تو دانی ز گونه گونه جفاها
نیک بدآنست که روزگار نداند
هوش مصنوعی: همه رفتارهای ناپسند و بدی که تو از آنها باخبری، مهم نیستند؛ زیرا زمان و دنیا از آنها بیخبرند.
حاشیه ها
1400/02/28 22:04
عین. ح
گمان میکنم در بیت سوم به جای «آری» باید «یار» باشد