گنجور

شمارهٔ ۷۳

در عشق تو دل بجان همی کوشد
عاجز شد و همچنان همی کوشد
در سنبل تابدار می‌پیچد
با نرگس دلستان همی کوشد
پیدا گوید که فارغم، وانگه
با درد تو در نهان همی کوشد
با آن همه ناتوانی چشمت
با خلق همه جهان همی کوشد
هر کس که وصال تو همی جوید
با گردش آسمان همی کوشد
تا وصل تو خود کرا بود روزی
حالی همه کس در آن همی کوشد
در عشق ز صبر شکرها دارم
انصاف که بر چه سان همی کوشد
با هجر تو گرچه بس نمی‌آید
مسکین چه کند؟ بجان همی کوشد
دل می خرد از لبت بجان بوسی
گر سودست ار زیان همی کوشد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1400/02/28 22:04
عین. ح

مصراع آخر:
گر سود است ار زیان همی کوشد