شمارهٔ ۶۴
اگر دلدار من روزی، نقاب از رخ بر اندازد
بسا عاشق که درپایش، بدست خود سر اندازد
بجانم در زند آتش ، چو زلفش عنبر افشاند
دلم را آب گرداند، چو لعلش شکّر اندازد
هزاران گردن افرازان سر برکرده از هر سوی
که تا او از سر صیدی، کمندی اندر اندازد
بدان تا عاشقانرا باد در دل کم جهد باری
برو ز باد هر ساعت، گره بر عنبر اندازد
کند مستی دلم زان می ز خونی کو همی ریزد
کنم نقل لب و دندان، ز سنگی کو در اندازد
زمستان راست اندازی، ندارد چشم کس هرگز
مگر چشمش که چون شد مست ناوک بهتر اندازد
چو اندازد بمن تیری کنم در سینه پنهانش
بدان تا از پی آن تیر تیری دیگر اندازد
کسی کز سوز عشق او، چو آتش یافت دل گرمی
بوجد اندر سر افشاند، برقص اندر زر اندازد
کند در دیدۀ عبهر تجلّی مردم دیده
گر او از گوشۀ چشمی، نظر بر عبهر اندازد
اگر چه نیست دریای غمش را هیچ پایانی
مبادا آنکه او ما را ، ازین دریا براندازد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1399/02/11 08:05
منصور
مصرع دوم بیت اول احتمالا به جای "مه"، "که" باید باشد
1399/02/11 08:05
منصور
مصرع اول بیت چهارم میتونه اینجوری باشه شاید
بدان تا عاشقان را با دلِ کمجهد باری
1399/02/11 08:05
منصور
مصرع دوم بیت چهارم میتونه اینجوری باشه
بر او از باد هر ساعت....
1400/02/28 20:04
عین. ح
بیت چهارم: به روزِ باد هر ساعت
بیت ششم: زِ مَستان راستاندازی
1400/02/28 20:04
عین. ح
با احترام، نکاتی که آقای منصور در مورد بیت چهارم نوشتهاند، درست نیستند.