گنجور

شمارهٔ ۴۸

رخ و زلفت از شگرفی، صفت بهار دارد
خنک آنکه سر و قدّی ، چو تو در کنار دارد
لب لعل دل فریبت ، ز گهر حدیث راند
سر زلف مشک بارت، ز بنفشه بار دارد
رخ چون مهت ندانم، که چه عزم دارد آیا
اثری همی نیاید، که سر شکار دارد
که کمند عنبرین را زد و سوی حلقه کردست؟
که خدنگهای مشکین، چو زبان مار دارد؟
دل خود طلب چو کردم، بر نرگس تو گفتا
برو ای فلان و بهمان، بر من چه کار دارد
چو بسی بگفتم او را ، بکرشمه گفت با تو
سر گفت و گو ندارم، که مرا خمار دارد
چه دهی صداع مستان، چه کنی حدیث چیزی
که کمینه هندوی ما، به از ین هزار دارد؟
چو بترک دل بگفتم، غم جان خوردم که ترسم
که چو دست یافت بر وی، هم ازین شمار دارد

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخ و زلفت از شگرفی، صفت بهار دارد
خنک آنکه سر و قدّی ، چو تو در کنار دارد
هوش مصنوعی: چهره و موهایت به قدری زیبا و دلربا هستند که شبیه بهار می‌مانند. خوشا به حال کسی که همچون تو، زیبایی و جذابیتی در کنار خود دارد.
لب لعل دل فریبت ، ز گهر حدیث راند
سر زلف مشک بارت، ز بنفشه بار دارد
هوش مصنوعی: لب‌های قرمز و زیبای تو، همچون گوهرهای گرانبها، سخن از دل‌فریبی می‌گویند. موهای خوش‌بو و تیره‌ات، بویی شبیه بنفشه دارند که یادآور زیبایی و تازگی است.
رخ چون مهت ندانم، که چه عزم دارد آیا
اثری همی نیاید، که سر شکار دارد
هوش مصنوعی: چهره‌ات را مانند ماه نمی‌شناسم، نمی‌دانم که چه نیتی در دل داری. آیا نشانه‌ای از تو به جا خواهد ماند یا نه، زیرا در پی شکار قلب من هستی.
که کمند عنبرین را زد و سوی حلقه کردست؟
که خدنگهای مشکین، چو زبان مار دارد؟
هوش مصنوعی: چه کسی دام زنگین را بر افکند و در پی حلقه‌اش رفت؟ که تیرهای مشکین، همچون زبان مار، خطرناک و زهرآلودند؟
دل خود طلب چو کردم، بر نرگس تو گفتا
برو ای فلان و بهمان، بر من چه کار دارد
هوش مصنوعی: زمانی که خواستم دل‌باخته‌ام را جستجو کنم، نرگس تو به من گفت: برو، تو به من چه کار داری؟
چو بسی بگفتم او را ، بکرشمه گفت با تو
سر گفت و گو ندارم، که مرا خمار دارد
هوش مصنوعی: هرچند که با او صحبت‌های زیادی انجام دادم، اما او در پاسخ فقط گفت که من حال روحی مناسبی ندارم و نمی‌خواهم با تو صحبت کنم.
چه دهی صداع مستان، چه کنی حدیث چیزی
که کمینه هندوی ما، به از ین هزار دارد؟
هوش مصنوعی: مستان در حال شادی و سرخوشی‌اند و تو چه فایده‌ای داری از گفتن داستان‌ها یا رویدادها؟ در حالی که محبوب من، که هندو است، به مراتب برتر از هر چیزی که تو تصور کنی، دارد.
چو بترک دل بگفتم، غم جان خوردم که ترسم
که چو دست یافت بر وی، هم ازین شمار دارد
هوش مصنوعی: وقتی که دل خود را شکست، از غم جان خود خوردم؛ چرا که می‌ترسم اگر به او دست پیدا کنم، او هم از این دسته مشکلاتی که من دارم، خواهد داشت.

حاشیه ها

1400/02/27 22:04
عین. ح

بیت آخر: غم آن خورم