شمارهٔ ۴۷
زلف تو کان همه سرها دارد
گوییا هیچ سرما دارد
گرد روی تو چرا حلقه کند
گر نه با ما سر سودا دارد؟
سرکشی چون نکند هندویی
کان همه نعمت و کالا دارد؟
من نگویم که چه دارد زلفت
هر چه دارد همه زیبا دارد
خرمنی مشک فراهم کردست
دامنی عنبر سارا دارد
از لب و عارض و خطّ و دهنت
شکر و عنبر و دیبا دارد
بالش نقره و درج یاقوت
رشتۀ لؤلؤ لالا دارد
بسر تو که ندارد سلطان
آنچه زلف تو بتنها دارد
قد من گشت دو تاتا گویند
کان دو تا زلف تو همتا دارد
نافة مشک اگرش خود بودست
جگر سوخته از ما دارد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.