گنجور

شمارهٔ ۴۹

تاب جمال تو آفتاب ندارد
با خم زلفت بنفشه تاب ندارد
کرد دلم شب خوش خیالت از یراک
دیده درین عهد چشم خواب ندارد
غمزۀ خود را بآب چشم جلاده
تیغ چه رونق دهد که آب ندارد؟
گفتمش : از من لب تو بوسه که پذرفت
یا بدهد، یا مرا عذاب ندارد
گفت: اگر صبر می کنی بکن، ارنی
رو که مرا این همه شتاب ندارد
آنک ترا دور کرد از برم ای یار
شرم ازین چشم اشک تاب ندارد؟
بر من اگر سایه نفکنی رسدت، زانک
ذرّه یی از حسنت آفتاب ندارد
سوخته باد آنکه روی خوب تو بنهفت
این سخنم روی در نقاب ندارد
هر چه توانی بکن، عتاب مفرمای
با تو دلم طاقت عتاب ندارد

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تاب جمال تو آفتاب ندارد
با خم زلفت بنفشه تاب ندارد
هوش مصنوعی: نور زیبایی تو همانند آفتاب نیست و زیبایی خم‌های زلفت بیش از آن است که بنفشه بتواند در برابرش خود را نشان دهد.
کرد دلم شب خوش خیالت از یراک
دیده درین عهد چشم خواب ندارد
هوش مصنوعی: دل من در شب، با خیال خوب تو شاد است و در این زمان، چشمانم خواب ندارند.
غمزۀ خود را بآب چشم جلاده
تیغ چه رونق دهد که آب ندارد؟
هوش مصنوعی: غمزه و نگاه جذاب او مانند تیغی است که نمی‌تواند با اشک‌ها و غم‌ها زودتر به زندگی رونق بخشد، چون این اشک‌ها هم نمی‌توانند آب و زندگی لازم را فراهم کنند. به عبارتی دیگر، زیبایی و تاثیر نگاه او به تنهایی نمی‌تواند موجب شادابی و تغییر شود، وقتی که دلایل برای خوشحالی و نشاط وجود ندارد.
گفتمش : از من لب تو بوسه که پذرفت
یا بدهد، یا مرا عذاب ندارد
هوش مصنوعی: به او گفتم: اگر از من بوسه بگیری، یا آن را به من بدهی، اهمیتی ندارد، چون در هر صورت عذاب و دردی برای من نخواهد داشت.
گفت: اگر صبر می کنی بکن، ارنی
رو که مرا این همه شتاب ندارد
هوش مصنوعی: اگر صبر می‌کنی، صبر کن؛ بیا ببین که من اینقدر عجله‌ای ندارم.
آنک ترا دور کرد از برم ای یار
شرم ازین چشم اشک تاب ندارد؟
هوش مصنوعی: ای دوست، تو چقدر مرا از خود دور کرده‌ای! آیا شرم نمی‌کنی از این چشمی که دیگر طاقت اشک ریختن ندارد؟
بر من اگر سایه نفکنی رسدت، زانک
ذرّه یی از حسنت آفتاب ندارد
هوش مصنوعی: اگر بر من سایه نندازی، به تو نمی‌رسد، چون ذرّه‌ای از زیبایی‌ات هم مانند آفتاب نیست.
سوخته باد آنکه روی خوب تو بنهفت
این سخنم روی در نقاب ندارد
هوش مصنوعی: آسیب دیده است کسی که زیبایی تو را پنهان کرده است، زیرا این کلام من نیازی به پوشش ندارد و باید به وضوح بیان شود.
هر چه توانی بکن، عتاب مفرمای
با تو دلم طاقت عتاب ندارد
هوش مصنوعی: هر کاری که از دستت برمی‌آید انجام بده، اما مرا مورد سرزنش قرار نده؛ زیرا دلم توانای تحمل سرزنش را ندارد.