گنجور

شمارهٔ ۴۰

دلم نخست که دل بر وفای یار نهاد
به بی قراری با خویشتن قرار نهاد
ز جان امید ببّرید و دل ز سر برداشت
پس انگهی قدم اندر ره استوار نهاد
بگرد خویش چو پرگار می دود بر سر
کنون که پای طلب در میان کا نهاد
هر آن ستم که ز دلدار دید در ره عشق
گناه آن همه بر بخت و روزگار نهاد
ز تنگنای دلم چون بجست قطرۀ اشک
ز راه دیده روان سر بکوی یار نهاد
هر آن سیه گریی کان دوزلف با من کرد
برفت و یک یک بر دست آن نگار نهاد
ز بیم تنگی اندر حصار سینه دلم
ذخیرۀ غم و اندوه بی شمار نهاد
مرا بخون دل خود چو تشنه دید فلک
بدست گریه ام این کام در کنار نهاد
هم از نوا در ایّام دان که نرگس تو
مرا بسان گل از نوک غمزه خار نهاد
کسی که نام فراق تو بر زبان آورد
چنان بود که زبان در دهان مار نهاد
وصال را چه کنم زین سپس؟ که مایۀ عمر
فراق او همه در راه انتظار نهاد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم نخست که دل بر وفای یار نهاد
به بی قراری با خویشتن قرار نهاد
هوش مصنوعی: دل من در ابتدا هنگامی که عشق و وفای یار را انتخاب کرد، با خودم به نوعی از بی‌قراری آشنا شد.
ز جان امید ببّرید و دل ز سر برداشت
پس انگهی قدم اندر ره استوار نهاد
هوش مصنوعی: از زندگی امید را کنار گذاشت و دل را از دست داد، سپس در آن لحظه، گام محکمی در راه راست برداشت.
بگرد خویش چو پرگار می دود بر سر
کنون که پای طلب در میان کا نهاد
هوش مصنوعی: به خودت مانند یک پرگار بچرخ و در حال حاضر، که نیاز و خواسته‌ات در وسط قرار دارد، به دنبال آن باش.
هر آن ستم که ز دلدار دید در ره عشق
گناه آن همه بر بخت و روزگار نهاد
هوش مصنوعی: هرگونه ظلم و ستمی را که در مسیر عشق از معشوق خود تجربه کرده‌ام، تمام این گناهان را بر سرنوشت و روزگار خود می‌گذارم.
ز تنگنای دلم چون بجست قطرۀ اشک
ز راه دیده روان سر بکوی یار نهاد
هوش مصنوعی: از دل تنگ و ملولم، اشکی به آرامی از چشمانم سرازیر شد و به یاد دوست، بر سر کوی او ریختم.
هر آن سیه گریی کان دوزلف با من کرد
برفت و یک یک بر دست آن نگار نهاد
هوش مصنوعی: هر کسی که با موهای وز وزی خودش بر من ظلم و ستم کرد، رفت و به نوبت، دست آن معشوق را به من سپرد.
ز بیم تنگی اندر حصار سینه دلم
ذخیرۀ غم و اندوه بی شمار نهاد
هوش مصنوعی: به دلیل ترس و نگرانی از احساس تنگی که در دل من وجود دارد، دلم پر از غم و اندوهی بی پایان شده است.
مرا بخون دل خود چو تشنه دید فلک
بدست گریه ام این کام در کنار نهاد
هوش مصنوعی: دل من را بخوان و دردهایش را احساس کن، چون وقتی سرنوشت برایم سختی آورد، اشک‌هایم را به عنوان تسلی کنار گذاشت.
هم از نوا در ایّام دان که نرگس تو
مرا بسان گل از نوک غمزه خار نهاد
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر احساس عمیق شاعر نسبت به محبوبش است. او می‌گوید که نرگس محبوبش او را همانند گلی که از خاری در گلبرگش می‌روید، تحت تأثیر زیبایی و جاذبه خود قرار داده است. در واقع، او به نوعی از جاذبه و تأثیر عشق بر دلش صحبت می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه محبت می‌تواند در زندگی‌اش تغییرات زیادی ایجاد کند.
کسی که نام فراق تو بر زبان آورد
چنان بود که زبان در دهان مار نهاد
هوش مصنوعی: کسی که از جدایی تو صحبت کند، مثل این است که زبانش را در دهان مار گذاشته باشد.
وصال را چه کنم زین سپس؟ که مایۀ عمر
فراق او همه در راه انتظار نهاد
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم به وصال او امیدی داشته باشم، در حالی که تمام عمرم را فقط در انتظار او سپری کرده‌ام؟

حاشیه ها

1400/01/19 00:04
عین. ح

بیت هفتم: حصار سینه
بیت نهم: غمزه