گنجور

شمارهٔ ۴

گل رَخت به باغ در فکندست
وز چهره نقاب بر فکندست
بر راه صبا ز شکل غنچه
صد صرّۀ پر ز زر فکندست
اسباب نشاط و عیش عالم
نوروز به یک دگر فکندست
شد تشنه بخون لاله، سوسن
زین روی زبان به در فکندست
چون نافهٔ مشک نارسیده
لاله همه کوه و در فکندست
آمیخته خون و مشک با هم
بی قیمت و بی‌خطر فکندست
آهوی رمیده گویی آنرا
از ترس برهگذر فکندست
آب دهن سحاب نرگس
در دیدهٔ بی‌بصر فکندست
بلبل ز قدوم گل در اطراف
آوازۀ شور و شر فکندست
از آب سنان کشیده سوسن
وز آتش گل سپر فکندست
ز اندیشه به خویشتن فرو شد
تا بر رخ گل نظر فکندست
گویی همه شب شراب خوردست
نرگس که چو مست سرفکندست
نی نی که ز شرم چشم یارم
خود را بخراب در فکندست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1396/12/17 00:03
nabavar

اشتباه نوشتاری
آهویی رمیده گویی آنرا {آهوی }
از ترس برهگذر فمندست { به رهگذر فکندست}
نی نی که ز شرم چشم یارم
خود را بخراب در فکندست ، شاید:{ خود را به خمار در فکندست } باشد
با پوزش

1399/11/25 10:01
حمید حقانی

درود بر شما
به نظر می-رسد نیاز به درست کردن اشتباهات نوشتاری در این جاست، که دوستی به نام "حسین" نیز اشاره کرده است.
و
سپاس از زحمت پربهره-ی شما برای ایرانیان فرهیخته و ادب-دوست.