شمارهٔ ۳
تا که بر گرد سبزه لاله برست
در گمان میفتد که چون رخ تست
نام روی تو میبَرد لاله
زان دهان را بمشک و باده بشست
جز به یاد رخ تو گل نشکفت
بی مثال خطت بنفشه نرست
سرو در خدمت قدت دامن
به کمر در زدست چابک و چست
رخ و زلف تواَش نشان دادند
در چمن هر که رنگ و بویی جست
غنچه را از صبا گشایشهاست
ورچه زو بود بستگیش نخست
جان همی پرورد در آسایش
باد بیمار در هوای درست
حرکتهای باد شیرین کار
کرد از خنده غنچه را دل سست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا که بر گرد سبزه لاله برست
در گمان میفتد که چون رخ تست
هوش مصنوعی: وقتی گل لاله بر روی سبزه میروید، انسان در خیال خود به این فکر میافتد که زیبایی آن شبیه به چهرهات است.
نام روی تو میبَرد لاله
زان دهان را بمشک و باده بشست
هوش مصنوعی: لاله از نام زیبای تو به شوق میآید و دهانش را با مشکی خوشبو و بادهای لطیف شستشو میدهد.
جز به یاد رخ تو گل نشکفت
بی مثال خطت بنفشه نرست
هوش مصنوعی: جز به یاد چهره تو، هیچ گلی نمیشکفد و خط زیبایت مانند بنفشه نخواهد بود.
سرو در خدمت قدت دامن
به کمر در زدست چابک و چست
هوش مصنوعی: سرو به خاطر قامت زیبایت، دامنش را به کمر زده و به طرز پرتحرکی در خدمت توست.
رخ و زلف تواَش نشان دادند
در چمن هر که رنگ و بویی جست
هوش مصنوعی: در باغ، چهره و موهای تو را به نمایش گذاشتند و هر کسی که به دنبال زیبایی و عطر دلانگیز بود، به آنجا attracted شد.
غنچه را از صبا گشایشهاست
ورچه زو بود بستگیش نخست
هوش مصنوعی: غنچه به مدد نسیم صبح باز میشود، و اگر این نسیم نبود، ابتدا در بسته میماند.
جان همی پرورد در آسایش
باد بیمار در هوای درست
هوش مصنوعی: زندگی به من آرامش میدهد و روح من را پرورش میدهد، مانند بیماری که در هوای پاک و سالم بهبود مییابد.
حرکتهای باد شیرین کار
کرد از خنده غنچه را دل سست
هوش مصنوعی: نسیم ملایم با نرمی و لطافت، غنچهها را به خنده و شادی واداشته و دل آنها را نرم و حساس کرده است.
حاشیه ها
1396/12/17 00:03
nabavar
اشتباه نوشتاری:
غنچه را از صبا گشایشهاست
ورچه زو بود بستگیش نخت { نخست }
با پوزش
1399/10/10 09:01
غلامرضا امامی
با اندکی تغییر در رسم الخط و تأیید تصحیح آقای حسین در حاشیه
تا که بر گِرد سبزه لاله برُست
در گمان میفتد که چون رخ توست
نام روی تو میبرد لاله
ز آن دهان را به مشک و باده بشُست
جز به یاد رخ تو گل نشکُفت
بی مثال خطت بنفشه نرُست
سرو در خدمت قدت دامن
به کمر درزدست چابک و چُست
رخ و زلف تواش نشان دادند
در چمن هر که رنگ و بویی جُست
غنچه را از صبا گشایشهاست
ور چه ز او بود بستگیش نخُست
جان همیپرورد در آسایش
بادِ بیمار در هوای درُست
حرکتهای بادِ شیرینکار
کرد از خنده غنچه را دل سُست