شمارهٔ ۳۳
ای مرا کرده مشوّش زلفت
وی ز گل ساخته مفرش زلفت
تا که در خسته دل ما پیوست
نیست خالی ز کشاکش زلفت
شد ز بیماری چشمت آگاه
هست از آن روی بر آتش زلفت
روز خوش را دل من شب خوش کرد
تا که او راست شب خوش زلفت
نور خورشید نهان شد چو فکند
سایه یی بر رخ مه وش زلفت
آن چه خطّست که گویی که بمشک
سیم را کرد منقش زلفت
گفتم ان زلف بگیرم یک شب
گشت از اندیشه مشوّش زلفت
گرز حال دل من می پرسی
آنک آنک سوی خودکشی زلفت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1400/01/19 00:04
عین. ح
در بیت پایانی «سوی خودکشی» باید «سوی خود کش» باشد