گنجور

شمارهٔ ۲۵

از تو جز درد دل و خون جگر حاصل نیست
چه کنم جان؟ چو جزین هیچ دگر حاصل نیست
بر نبندد ز میان تو کمر طرفی، از آنک
در میان خود بجز از طرف کمر حاصل نیست
ذوق باشد دهنم را که کد یاد لبت
ورچه ذوق شکر از نام شکر حاصل نیست
گفتی اندر مه و خورشید نگاهی می کن
گر ز رخسار منت حظّ نظر حاصل نیست
گرچه این هر دو دوجسمیست بغایت روشن
آن غرض کز تو بود از مه و خور حاصل نیست
دل ز زلف تو طلب کردم و بر خود پیچید
گو:مکن شرم، بگو نیست اگر حاصل نیست
بجز از درد سر ار با تو بسی خواهم گفت
هیچ مقصود من ای جان پدر حاصل نیست
گفتمت بوسی از آن لعل وز من جانی نقد
این توقّف ز چه رویست؟ مگر حاصل نیست؟
بر گرفتم طمع از تو که مرا هیچ طمع
بی زر از تو نشود حاصل وزر حاصل نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از تو جز درد دل و خون جگر حاصل نیست
چه کنم جان؟ چو جزین هیچ دگر حاصل نیست
هوش مصنوعی: از تو چیزی جز غم و رنج نصیبم نشده است، چه بکنم جانم؟ چون چیزی دیگر جز این هم به دست نمی‌آورم.
بر نبندد ز میان تو کمر طرفی، از آنک
در میان خود بجز از طرف کمر حاصل نیست
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند بند کمر تو را محکم کند، چون در واقع، هیچ جایی به جز کمر خودت وجود ندارد.
ذوق باشد دهنم را که کد یاد لبت
ورچه ذوق شکر از نام شکر حاصل نیست
هوش مصنوعی: لذت و خوشی برای من زمانی به اوج می‌رسد که یاد لب‌های تو را بر زبان بیاورم، چرا که به اندازه شیرینی نام "شکر" نمی‌توانم از شیرینی لب‌هایت بهره‌مند شوم.
گفتی اندر مه و خورشید نگاهی می کن
گر ز رخسار منت حظّ نظر حاصل نیست
هوش مصنوعی: اگر تو به مه و خورشید نگاهی بیندازی، اگر از چهره‌ات لطف و زیبایی نصیبم نشود، چه فایده‌ای دارد؟
گرچه این هر دو دوجسمیست بغایت روشن
آن غرض کز تو بود از مه و خور حاصل نیست
هوش مصنوعی: هرچند این دو (ماه و خورشید) از دو جسم متفاوت و روشن هستند، اما هدفی که من از تو دارم، از ماه و خورشید به دست نمی‌آید.
دل ز زلف تو طلب کردم و بر خود پیچید
گو:مکن شرم، بگو نیست اگر حاصل نیست
هوش مصنوعی: دل من را به خاطر زلف تو خواستم و حالا خودم را در این فکر غرق کرده‌ام. بگو چه عیبی دارد، اگر نتیجه‌ای نمی‌گیریم، به خودت شرمنده نباش.
بجز از درد سر ار با تو بسی خواهم گفت
هیچ مقصود من ای جان پدر حاصل نیست
هوش مصنوعی: جز درد و رنج ناشی از تو، من هیچ هدفی ندارم که بخواهم با تو درباره‌اش صحبت کنم. ای جان پدر، هیچ چیزی برای من به دست نمی‌آید.
گفتمت بوسی از آن لعل وز من جانی نقد
این توقّف ز چه رویست؟ مگر حاصل نیست؟
هوش مصنوعی: گفتم که از لب تو بوسه‌ای بگیرم و از من هم جان کمی ارزشش را دارد. چرا این تأخیر به چه دلیل است؟ آیا چیزی به دست نمی‌آید؟
بر گرفتم طمع از تو که مرا هیچ طمع
بی زر از تو نشود حاصل وزر حاصل نیست
هوش مصنوعی: من دیگر از تو هیچ امیدی ندارم، چون از تو هیچ چیز به دست نمی‌آورم و بدون زحمت هم چیزی به من نمی‌رسد.

حاشیه ها

1398/04/20 07:07
احمد

سلام بیتسوم کلمه کد معنی نمیدهد بنظر باید باشد.

1398/04/20 07:07
احمد

سلام دربیت سوم مصرع اول کلمه بنظر میرسد باید باشد.

1400/01/18 01:04
عین. ح

در بیت سوم «کد» باید «کُنَد»باشد