گنجور

شمارهٔ ۲۳

بیمار فراق تو بحالیست
در دور تو عافیت محالیست
در عهد تو کس نشان ندادست
کآسود کیست پا وصالیست
بر چهرۀ روزهای گیتی
روز من تیره روز، خالیست
رخ چون که و دل ز عشق جو جو
هر عاشقی از تو در جوالیست
در خشم شوی ز هر چه گویم
ای دوست، مرا ز تو سوالیست
بابنده چنینی یا ترا خود
ز افسانۀ عاشقان ملالیست؟
از گردش چرخ هر زمانم
بر دست غم تو گوشمالیست
مه گفت: من و رخ تو، آری
اندر سر هر کسی خیالیست
می بر بندی به زر میان را
با انکه چو من ضعیف حالیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیمار فراق تو بحالیست
در دور تو عافیت محالیست
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر دوری از تو در شرایط سختی به سر می‌برد و برای او هیچ آرامشی وجود ندارد.
در عهد تو کس نشان ندادست
کآسود کیست پا وصالیست
هوش مصنوعی: در زمان تو کسی را نمی‌شناسم که آرامش داشته باشد یا به وصال دست یافته باشد.
بر چهرۀ روزهای گیتی
روز من تیره روز، خالیست
هوش مصنوعی: در روزهای زندگی‌ام، روزها به‌طور کلی روشن و روشنایی بخش هستند، اما روز من تاریک و بی‌روح به نظر می‌رسد.
رخ چون که و دل ز عشق جو جو
هر عاشقی از تو در جوالیست
هوش مصنوعی: چهره‌ات مانند ماه روشن است و دل‌ها از عشق تو پر از شوق و التهاب هستند. هر عاشق، شوق و عشق خود را در دلش حفظ کرده است.
در خشم شوی ز هر چه گویم
ای دوست، مرا ز تو سوالیست
هوش مصنوعی: اگر از صحبت‌هایم خشمگین می‌شوی، دوست عزیز، من از تو سؤالی دارم.
بابنده چنینی یا ترا خود
ز افسانۀ عاشقان ملالیست؟
هوش مصنوعی: آیا من اینگونه هستم یا تو خود از قصه‌های عاشقان دلگیر هستی؟
از گردش چرخ هر زمانم
بر دست غم تو گوشمالیست
هوش مصنوعی: با هر چرخش زمان، زخم‌های غم تو همیشه بر دستان من باقی‌ست.
مه گفت: من و رخ تو، آری
اندر سر هر کسی خیالیست
هوش مصنوعی: ماه گفت: من و چهره‌ی تو در خیال هر کسی باقی هستیم.
می بر بندی به زر میان را
با انکه چو من ضعیف حالیست
هوش مصنوعی: سختی‌های زندگی را در کنار ارزش‌های مادی فراموش نکن. حتی اگر کسی مثل من وضعیت ضعیفی دارد، باز هم می‌تواند چیزی را با ارزش بیافریند.

حاشیه ها

1400/01/18 01:04
عین. ح

مصراع دوم این بیت نادرست است: در عهد تو کس نشان ندادست/کآسود کیست پا وصالیست.
احتمالا باید چنین باشد: کآسودگی‌ایست، یا وصالیست