گنجور

شمارهٔ ۱۵۷

تا کی‌ام انتظار فرمایی؟
وقت نامد که روی بنمایی؟
اگرم زنده باز خواهی دید
رنجه شو، بیشتر چه می‌پایی؟
عمر کوته‌ترست از آنکه تو نیز
در درازی وعده افزایی
از تو کی برخورم؟ که در وعده
سپری گشت عهد برنایی
نرسیدیم در تو و برسید
صبر بیچاره را شکیبایی
به سر راهت آورم هر شب
دیده را در وداع بینایی
روز من شب شود شب من روز
چون ببندی نقاب و بگشایی
بر رخ و چشم من خیال تو دوش
زرگری کرد و سیم‌پالایی
از عزیزی به عمر میمانی
زان برفتی و باز می‌نایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا کی‌ام انتظار فرمایی؟
وقت نامد که روی بنمایی؟
هوش مصنوعی: چقدر باید منتظر بمانم؟ آیا زمانی نرسیده که رویت را به من نشان بدهی؟
اگرم زنده باز خواهی دید
رنجه شو، بیشتر چه می‌پایی؟
هوش مصنوعی: اگر دوباره زنده باشی، باید رنج بیشتری را تحمل کنی، پس چرا از این مسأله فرار می‌کنی؟
عمر کوته‌ترست از آنکه تو نیز
در درازی وعده افزایی
هوش مصنوعی: عمر انسان به قدری کوتاه است که حتی فکر کردن به اینکه تا چه زمانی می‌توان این وعده‌ها و آرزوها را طولانی کرد، بی‌فایده است.
از تو کی برخورم؟ که در وعده
سپری گشت عهد برنایی
هوش مصنوعی: نمی‌دانم از چه زمانی می‌توانم به تو دسترسی پیدا کنم، زیرا عهد و قرار ما به مرور زمان به فراموشی سپرده شده است.
نرسیدیم در تو و برسید
صبر بیچاره را شکیبایی
هوش مصنوعی: ما نتوانستیم به تو برسیم و در نتیجه صبر بدبخت ما تمام شد و دیگر تحمل‌مان لبریز گشت.
به سر راهت آورم هر شب
دیده را در وداع بینایی
هوش مصنوعی: هر شب برای وداع با بینایی‌ام، چشم‌هایم را در مسیر تو قرار می‌دهم.
روز من شب شود شب من روز
چون ببندی نقاب و بگشایی
هوش مصنوعی: وقتی که تو چهره‌ات را بپوشانی و دوباره برداری، روز من به شب تبدیل می‌شود و شب من به روز.
بر رخ و چشم من خیال تو دوش
زرگری کرد و سیم‌پالایی
هوش مصنوعی: دو شب پیش، تصویری از تو بر روی چهره و چشمم نقش بست و مانند زرگری که نقره می‌سازد، دل مرا آتشین و پر زرق و برق کرد.
از عزیزی به عمر میمانی
زان برفتی و باز می‌نایی
هوش مصنوعی: از کسی که مورد محبت و احترام قرار می‌گیری، در زندگی‌ات اثری مثبت می‌گیری، حتی اگر از او دور شوی، همواره یادش در ذهن تو باقی می‌ماند و به یاد او برمی‌گردی.

حاشیه ها

1402/05/03 19:08
افشار سعدی‌خوانی

این غزل از سعدی نیست؟