شمارهٔ ۱۵۶
خه، شاد و کش آمدی کجایی؟
شرمت بادا ز بی وفایی
کو آن عهد و استواری ؟
کو آن همه مهر و آشنایی؟
خود هیچ ز حال ما نپرسی
یک لحظه بنزد ما نیایی
جان و سر تو که هم سر آید
آن محتشمیّ و این گدایی
ما را چو فقاع بسته کردی
تا کوزه ز دیگران گشایی
گفتی که ز من جفا نبینی
هر چند که بیشم آزمایی
تقصیر نمی کنی زه تو
تو خود نه ز مردم جفایی
ای غم ز تو من چه عذر خواهم؟
پیوسته تو در صداع مایی
وی وصل ترا چه بود باری
کز دور رخم نمی نمایی
ای دل تو عظیم تیره رویی
وی عقل تو سخت تیره رایی
ای اشک تو باری از میانه
بر خود زده یی دو روشنایی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خه، شاد و کش آمدی کجایی؟
شرمت بادا ز بی وفایی
هوش مصنوعی: آه، چقدر خوشحالی و سرزندهای! کجا هستی؟ ای کاش به بیوفاییات شرمنده باشی.
کو آن عهد و استواری ؟
کو آن همه مهر و آشنایی؟
هوش مصنوعی: کجا رفته آن پیمان و ثباتی که داشتیم؟ کجا رفته آن محبت و دوستی عمیق که میان ما بود؟
خود هیچ ز حال ما نپرسی
یک لحظه بنزد ما نیایی
هوش مصنوعی: تو حتی یک لحظه هم از حال ما نمیپرسی و نزد ما نمیآیی.
جان و سر تو که هم سر آید
آن محتشمیّ و این گدایی
هوش مصنوعی: جان و سر تو که مساوی است با آن بزرگواری و این فقر و تهیدستی.
ما را چو فقاع بسته کردی
تا کوزه ز دیگران گشایی
هوش مصنوعی: تو ما را به شکلی محدود کردهای و حالا برای اینکه دیگری را به راحتی مطرح کنی، باید ما را فراموش کنی.
گفتی که ز من جفا نبینی
هر چند که بیشم آزمایی
هوش مصنوعی: گفتی که هرگز از من بدی نخواهی دید، هرچند که امتحانم کنی و به سختیها بگذاریم.
تقصیر نمی کنی زه تو
تو خود نه ز مردم جفایی
هوش مصنوعی: تو را نمیتوان ملامت کرد، زیرا خیانت از تو نیست، بلکه از ناپاکی و بدی مردم ناشی میشود.
ای غم ز تو من چه عذر خواهم؟
پیوسته تو در صداع مایی
هوش مصنوعی: ای غم، چه دلیلی برای عذرخواهی از تو دارم؟ تو همیشه در وجود من و در گریهها و اندوههایم هستی.
وی وصل ترا چه بود باری
کز دور رخم نمی نمایی
هوش مصنوعی: تو چه نیازی به وصال من داری وقتی که از دور به چهرهام نگاه نمیکنی؟
ای دل تو عظیم تیره رویی
وی عقل تو سخت تیره رایی
هوش مصنوعی: ای دل، تو دارای چهرهای سیاه و زشت هستی و ای عقل، تو نیز دیدگاههای روشنی نداری.
ای اشک تو باری از میانه
بر خود زده یی دو روشنایی
هوش مصنوعی: ای اشک تو، گویی که دو روشنایی را از دل خود بیرون آوردهای.