گنجور

شمارهٔ ۱۵۲

منم امروز و یکی مطرب و جایی خالی
شیشه‌ای پُر ز می و صحن سرایی خالی
خانه‌ای خرد، ولیکن چو نگارستانی
خوش و از زحمت هر خانه‌خدایی خالی
نرد و شطرنج به دست آید و در شیوهٔ خویش
راستی نیست هم از برگ و نوایی خالی
خیز جانا و بیا تا سه‌به‌سه بنشینیم
که نباشند حریفان ز بلایی خالی
بوفا بر تو که تنها بخرامی زیراک
نبود روی رقیبان ز جفایی خالی
با تو در خلوت خواهم که کنم عشرت از آنک
برملا، عیش نباشد ز ریایی خالی
مطرب، انصاف درین مجلس هم زحمت ماست
لیک هم خوش نبود از دف و نایی خالی
تا کنم بر رخ تو همچو صراحی ز شراب
مغز و اندیشه ز هر رنج و عنایی خالی
به ادب می‌کنمت خدمت از آن سان که بود
حرکاتم همه از چون و چرایی خالی
دست مال سر زلف ار نکنم گه گاهی
نبود از خدمت مالیدن پایی خالی
لیک اگر از سر مستی دهمت بوسه مرنج
فعل مستان نبود خود ز خطایی خالی
ور ببر در کشمت مست هم از جا بِمَرُو
بهر این کار به کار آید جایی خالی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منم امروز و یکی مطرب و جایی خالی
شیشه‌ای پُر ز می و صحن سرایی خالی
هوش مصنوعی: امروز من و یک نوازنده در جایی هستیم که شیشه‌ای پر از شراب وجود دارد و فضای اطراف خالی است.
خانه‌ای خرد، ولیکن چو نگارستانی
خوش و از زحمت هر خانه‌خدایی خالی
هوش مصنوعی: خانه‌ای کوچک دارد، اما مثل یک نگارستان زیباست و از هر زحمت و سختی دور است.
نرد و شطرنج به دست آید و در شیوهٔ خویش
راستی نیست هم از برگ و نوایی خالی
هوش مصنوعی: در بازی نرد و شطرنج، آدم‌ها می‌توانند مهارت پیدا کنند، اما در واقعیت زندگی، در بسیاری از موارد حقیقتی وجود ندارد. این بازی‌ها از ظاهری زیبا و جذاب برخوردارند، اما در باطن، ممکن است خالی از معنا و احساس باشند.
خیز جانا و بیا تا سه‌به‌سه بنشینیم
که نباشند حریفان ز بلایی خالی
هوش مصنوعی: عزیزم، برخیز و بیا تا باهم به دور هم نشینیم و از زحمت‌ها و مشکلات فاصله بگیریم، زیرا دیگران در اینجا نیستند.
بوفا بر تو که تنها بخرامی زیراک
نبود روی رقیبان ز جفایی خالی
هوش مصنوعی: تو بی‌نظیری که تنها می‌درخشی، زیرا هیچ رقیب و دشمنی به خاطر ستمی که به آنها شده، در صحنه نیست.
با تو در خلوت خواهم که کنم عشرت از آنک
برملا، عیش نباشد ز ریایی خالی
هوش مصنوعی: در تنهایی با تو خواهم بود تا از زیبایی‌ها لذت ببرم، زیرا در جمع و در حضور دیگران نمی‌توان به این آرامش دست یافت.
مطرب، انصاف درین مجلس هم زحمت ماست
لیک هم خوش نبود از دف و نایی خالی
هوش مصنوعی: در این مجلس، هرچند انصاف و حق دوش به دوش ماست، اما بدون موسیقی و ساز و آواز، فضایی شاداب و دل‌انگیز نخواهد داشت.
تا کنم بر رخ تو همچو صراحی ز شراب
مغز و اندیشه ز هر رنج و عنایی خالی
هوش مصنوعی: می‌خواهم بر چهره‌ات همچون ظرفی پر از شراب زیبا نمایان شوم و از فکر و اندیشه‌ام رنج و زحمتی به جای نگذارم.
به ادب می‌کنمت خدمت از آن سان که بود
حرکاتم همه از چون و چرایی خالی
هوش مصنوعی: من با ادب و احترام به تو خدمت می‌کنم، به طوری که همه حرکات و رفتارهام خالی از هرگونه شائبه و ایرادی است.
دست مال سر زلف ار نکنم گه گاهی
نبود از خدمت مالیدن پایی خالی
هوش مصنوعی: اگر گاهی سر زلفت را نوازش نکنم، کمترین خدمتی که می‌توانم انجام دهم، مالیدن پای خالی‌ات است.
لیک اگر از سر مستی دهمت بوسه مرنج
فعل مستان نبود خود ز خطایی خالی
هوش مصنوعی: اگر به‌خاطر شادابی و سرورم به تو بوسه‌ بدهم، ناراحت نشو، زیرا کار مستانه‌ام ناشی از حالتی است که خودم از اشتباه مبرا نیستم.
ور ببر در کشمت مست هم از جا بِمَرُو
بهر این کار به کار آید جایی خالی
هوش مصنوعی: اگر در کار تو، کسی از جا بلند نشود، برای این کار به جایی خالی نیاز است.

حاشیه ها

1403/11/09 11:02
نردشیر

چه شعر زیبایی است...