گنجور

شمارهٔ ۱۵۰

بار دیگر ز که می‌آموزی
این که دل‌ها به جفا می‌سوزی؟
می‌دَری پرده و می‌سوزی دل
بر غمزه زکین اندوزی
طالعی بد بود آن شب که دلم
به تو دادم ز پی بهرورزی
تا زنی در دلم آتش به ادب
از ده انگشت چراغ افروزی
خه خه، ای دلبر درّا دوزا
خوب می‌درّی و خوش می‌دوزی
اندکی لطف بیاموز آخر
خود همه جور و جفا آموزی
هرچه خط با رخ زیبای تو کرد
کینه از سینهٔ من می‌توزی
این همه عشوهٔ تو دانم چیست
بی‌وفاییم همی آموزی
سر سالست، مرا از رخ تو
نظری رسم بود نوروزی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بار دیگر ز که می‌آموزی
این که دل‌ها به جفا می‌سوزی؟
هوش مصنوعی: بار دیگر از چه کسی یاد می‌گیری که دل‌ها را با ستم و بی‌رحمی می‌سوزانی؟
می‌دَری پرده و می‌سوزی دل
بر غمزه زکین اندوزی
هوش مصنوعی: تو پرده را کنار می‌زنی و دل‌تان را به خاطر دلربایی او آتش می‌زنی.
طالعی بد بود آن شب که دلم
به تو دادم ز پی بهرورزی
هوش مصنوعی: یادگار آن شب که دل را به عشق تو سپردم، بختی نحس و نامساعد داشتم و از این عشق به چیزی جز درد نرسیدم.
تا زنی در دلم آتش به ادب
از ده انگشت چراغ افروزی
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر دل من آتش عشق شعله ور کنی، همچون انگشتانی که چراغی را روشن می‌کنند.
خه خه، ای دلبر درّا دوزا
خوب می‌درّی و خوش می‌دوزی
هوش مصنوعی: ای دلبر زیبا، تو هنرمندی که به خوبی می‌دوزی و جواهرات را با مهارت می‌کنی.
اندکی لطف بیاموز آخر
خود همه جور و جفا آموزی
هوش مصنوعی: کمی مهربانی یاد بگیر، زیرا در نهایت فقط آسیب و بی‌رحمی را آموخته‌ای.
هرچه خط با رخ زیبای تو کرد
کینه از سینهٔ من می‌توزی
هوش مصنوعی: هر چه نوشته شده بر چهره زیبای تو، کینه و حسادت را از دل من بیرون می‌آورد.
این همه عشوهٔ تو دانم چیست
بی‌وفاییم همی آموزی
هوش مصنوعی: این همه جذابیت و فریبایی که داری، را به خوبی می‌شناسم. تو همواره به من می‌آموزی که چقدر بی‌وفا هستم.
سر سالست، مرا از رخ تو
نظری رسم بود نوروزی
هوش مصنوعی: سال نو فرا رسیده است و من آرزو دارم که نگاهی از چهره تو بیاندازم، مثل نوروز که نماد تازگی و شروع جدید است.