گنجور

شمارهٔ ۱۵

هر که رخسارش آرزو کردست
گل بر بارش آرزو کردست
بی خودیّ دلم بجای خودست
زانکه دیدارش آرزو کردست
تا گرفتار هجر اوست دلم
مرگ صد بارش آرزو کردست
گو بیا حال من نخست ببین
هر که این کارش آرزو کردست
عشق بی رنج هر که می طلبد
گل بی خارش آرزو کردست
در بر من دلی جگر خوارست
که غم یارش آرزو کردست
می گریزد بسایۀ زلفش
باد گلزارش آرزو کردست
عقل سودای وصل او نپزد
گرچه بسیارش آرزو کردست
اشک چون نار دان که می بارم
چشم بیمارش آرزو کردست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که رخسارش آرزو کردست
گل بر بارش آرزو کردست
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال چهره زیبا و دلنشین است، در واقع امید به شادی و زیبایی را در دل خود دارد.
بی خودیّ دلم بجای خودست
زانکه دیدارش آرزو کردست
هوش مصنوعی: دل من بدون دلیل برای او به تنگ آمده، چون آرزوی دیدارش را دارم.
تا گرفتار هجر اوست دلم
مرگ صد بارش آرزو کردست
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوری او هزار بار مرگ را آرزو کرده است.
گو بیا حال من نخست ببین
هر که این کارش آرزو کردست
هوش مصنوعی: بیاین وضعیت من را ببینید، زیرا هر کسی که بر روی این کار آرزو داشته باشد، باید حال مرا درک کند.
عشق بی رنج هر که می طلبد
گل بی خارش آرزو کردست
هوش مصنوعی: کسی که عشق را بدون زحمت می‌خواهد، در واقع آرزوی گلی را دارد که هیچ خار و دشواری ندارد.
در بر من دلی جگر خوارست
که غم یارش آرزو کردست
هوش مصنوعی: دلی در آغوش من است که به شدت در تلاش و رنج است و همیشه آرزوی خوشحالی و بودن یارش را در سر دارد.
می گریزد بسایۀ زلفش
باد گلزارش آرزو کردست
هوش مصنوعی: نسیم گلزار، به خاطر زیبایی و جذابیت زلف او، به سمت او گریزان است و آرزو دارد که به او نزدیک شود.
عقل سودای وصل او نپزد
گرچه بسیارش آرزو کردست
هوش مصنوعی: عقل نمی‌تواند به وصال او امیدوار باشد، حتی اگر بسیار آرزوی آن را داشته باشد.
اشک چون نار دان که می بارم
چشم بیمارش آرزو کردست
هوش مصنوعی: چشمم همچون آتش سوزان است و اشک‌های من نشان از درد و بیماری دارد، زیرا آنکه در دلش آرزویی دارد، دیگر نمی‌تواند تحمل کند.

حاشیه ها

1397/01/22 02:03
nabavar

گل پر بارش آرزو کردست