گنجور

شمارهٔ ۱۴۷

زهی از روی تو گل شرمساری
بنفشه از سر زلف تو تاری
کشیده خطبت از عنبر هلالی
گرفته لعلت از باده عیاری
ز لشکرگاه خوبی بر نیامد
بدل بردن چو تو چابک سواری
بنا میزد!رخی داری و قدّی
چو بر سروی شکفته لاله زاری
سر زلفت چو عقد حسن گیرد
نیاید آفتاب اندر شماری
رخ و خطّت بچشم من چنانست
که بر گلبرگ از عنبر غباری
ز قدّ تو بمانده پای در گل
کجا سروی بود در جویباری
ز شرم روی تو هر روز خورشید
برآید سرخ همچون شرمساری
ز بهر بندگیّت ماه هر ماه
شود در گوس گردون گوشواری
چو تیغ و غمزة تو یار کردند
نماند زندگانی را قراری
همه لطفی سراسر، چشم بد دور
نباشد از تو خرّم تر نگاری
مرا در دولت وصل تو می رفت
باقبال تو خوش روزگاری
دل من شاد بود آخر که هر روز
بخدمت می رسیدم یک دوباری
فلک چون زلف تر بر من بشورید
چو رخسارت برونق کار و باری
مرا از خدمتت بگسست ایّام
همین صنعت کند ایّام آری
جهان را در جهان کام دل اینست
که می گردد جدا یاری ز یاری
پی هر تندیی آرد نشیبی
پی هر مستیی آرد خماری
بقصد جان من برخاست اکنون
سپاه حادثات از هر گناری
کنون تا تو بشادی باز گردی
من و درد دلی و انتظاری
چو ابروی تو پیوسته بلایی
چو زلفین تو در هم بسته کاری
نه جز وصل تو مارا هیچ درمان
نه جز یاد تو ما را غمگساری
خبر پرسان و آب از دیده ریزان
نشسته بر سر هر رهگذاری
منم کز مهربانی بر نتابم
بسمّ اسب تو اسیب خاری
بنامه گه گهی یاد آور از من
که نه ننگی ازین خیزد نه عاری
مکن یکبارگی ما را فراموش
که چون من بد نباشد دوستاری
اگر من زنده مانم خیره، ورنی
بود این گفته از من یادگاری
سلامت همرهت بادا همه راه
سعادت یار تو در هر دیاری
ز هر گامی که اسبت برگرفته
گشاده چشمه یی در مرغزاری
مرادت حاصل و باز آمدن زود
مبارک آمده هر اختیاری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی از روی تو گل شرمساری
بنفشه از سر زلف تو تاری
هوش مصنوعی: ای کاش که زیبایی تو به قدری زیاد است که گل‌ها از شرم روی تو، خود را پنهان می‌کنند و بنفشه‌ها از زلف‌های تو به طور خاص احساس خجالت می‌کنند.
کشیده خطبت از عنبر هلالی
گرفته لعلت از باده عیاری
هوش مصنوعی: دست خط تو را با عطر خوش عنبر مزین کرده‌اند و رنگ لب‌هایت مانند لعل، از شراب سرخی گرفته شده است.
ز لشکرگاه خوبی بر نیامد
بدل بردن چو تو چابک سواری
هوش مصنوعی: از میان لشکر زیبایی، کسی مانند تو سریع‌الحرکت نیست که بتواند دل‌ها را ببرد.
بنا میزد!رخی داری و قدّی
چو بر سروی شکفته لاله زاری
هوش مصنوعی: او به زیبایی تو و قامت بلندت می‌نازد، به مانند گل لاله‌ای که در باغی سرسبز شکفته شده است.
سر زلفت چو عقد حسن گیرد
نیاید آفتاب اندر شماری
هوش مصنوعی: وقتی که موهایت به زیبایی گره بخورد، دیگر آفتاب هیچگاه به حساب نخواهد آمد.
رخ و خطّت بچشم من چنانست
که بر گلبرگ از عنبر غباری
هوش مصنوعی: چهره و زیبایی تو در نظر من به قدری لطیف و دلنشین است که مانند غباری بر روی گلبرگ خوشبو می‌باشد.
ز قدّ تو بمانده پای در گل
کجا سروی بود در جویباری
هوش مصنوعی: از زیبایی و قامت تو، پای در گل مانده است، چطور ممکن است سرو بلندبالایی در کنار جویبار وجود داشته باشد؟
ز شرم روی تو هر روز خورشید
برآید سرخ همچون شرمساری
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و زیبایی چهره تو، هر روز خورشید با رنگی سرخ و شرمسار طلوع می‌کند.
ز بهر بندگیّت ماه هر ماه
شود در گوس گردون گوشواری
هوش مصنوعی: برای خدمت به تو، هر ماه در آسمان، مانند گوشواره‌ای در گوش گردونه (آسمان)، درخشش دارد.
چو تیغ و غمزة تو یار کردند
نماند زندگانی را قراری
هوش مصنوعی: وقتی نگاه و حرکات تو مثل تیغ تند و برنده شد، دیگر زندگی آرامش نداشت.
همه لطفی سراسر، چشم بد دور
نباشد از تو خرّم تر نگاری
هوش مصنوعی: تمام زیبایی‌ها و لطف‌ها به تو معطوف است و هیچ نگاه بدی نمی‌تواند به تو آسیب بزند؛ تو از هر کسی زیباتر هستی.
مرا در دولت وصل تو می رفت
باقبال تو خوش روزگاری
هوش مصنوعی: دوستی و ارتباط تو باعث شد که من در زندگی‌ام احساس شادی و خوشبختی بکنم.
دل من شاد بود آخر که هر روز
بخدمت می رسیدم یک دوباری
هوش مصنوعی: دل من هر روز خوشحال می‌شد که بارها و بارها به خدمت شما می‌رسیدم.
فلک چون زلف تر بر من بشورید
چو رخسارت برونق کار و باری
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان مانند زلف مرطوبت بر من تابید، چهره‌ات زیبایی و جلوه‌ی خاصی به کار و زندگی‌ام بخشید.
مرا از خدمتت بگسست ایّام
همین صنعت کند ایّام آری
هوش مصنوعی: ای روزگار، تو به من فرصت خدمت رسانی به تو را ندهی و همین باعث شده که هر روز از تو دورتر شوم.
جهان را در جهان کام دل اینست
که می گردد جدا یاری ز یاری
هوش مصنوعی: جهان به این صورت به کمال می‌رسد که در آن، یاری‌ها و همراهی‌ها از یکدیگر جدا می‌شوند.
پی هر تندیی آرد نشیبی
پی هر مستیی آرد خماری
هوش مصنوعی: هر عملی در زندگی پیامدی دارد؛ هر زمانی که بیش از حد در رفتار یا احساسی غرق شویم، نهایتاً با پیامدهایی روبرو خواهیم شد که آرامش را از ما می‌گیرد.
بقصد جان من برخاست اکنون
سپاه حادثات از هر گناری
هوش مصنوعی: سپاه حوادث الآن به سمت من آمده و آماده است تا جانم را بگیرد، انگار از هر طرف به من حمله می‌کند.
کنون تا تو بشادی باز گردی
من و درد دلی و انتظاری
هوش مصنوعی: الان منتظر هستم که تو با خوشحالی برگردی، و من هنوز درگیر درد و نگرانی‌ام.
چو ابروی تو پیوسته بلایی
چو زلفین تو در هم بسته کاری
هوش مصنوعی: ابی به زیبایی و جذابیت ابروی تو اشاره دارد که همچون بلایی بر دل می‌نشیند، و زلف‌های در هم پیچیده‌ات نشان‌دهندهٔ پیچیدگی و جذابیت است. این زیبایی و طرز قرار گرفتن این ویژگی‌ها در کنار هم، همچون یک اثر هنری به نظر می‌رسد.
نه جز وصل تو مارا هیچ درمان
نه جز یاد تو ما را غمگساری
هوش مصنوعی: تنها راه درمان ما وصل توست و هیچ چیز دیگری ما را شاد نمی‌کند، فقط یاد تو می‌تواند دل ما را آرام کند.
خبر پرسان و آب از دیده ریزان
نشسته بر سر هر رهگذاری
هوش مصنوعی: پیامد غم و اندوه به قدری عمیق است که شخصی با اشک در چشمانش، در جستجوی خبری برای رفع دلتنگی، کنار راه‌گذران نشسته است.
منم کز مهربانی بر نتابم
بسمّ اسب تو اسیب خاری
هوش مصنوعی: من کسی هستم که از محبت و مهربانی‌ام نمی‌توانم آسیب و صدمه‌ای را برتابم، حتی اگر آن صدمه به خاطر سوار شدن بر اسب تو باشد.
بنامه گه گهی یاد آور از من
که نه ننگی ازین خیزد نه عاری
هوش مصنوعی: به یاد بیاور که گاهی از من یاد کنی، زیرا نه عیبی در این کار وجود دارد و نه چیزی از آن کم می‌شود.
مکن یکبارگی ما را فراموش
که چون من بد نباشد دوستاری
هوش مصنوعی: لطفاً ناامیدم نکن و ما را یک‌دفعه فراموش نکن، زیرا که دوستی چون من در دنیا پیدا نمی‌شود.
اگر من زنده مانم خیره، ورنی
بود این گفته از من یادگاری
هوش مصنوعی: اگر من زنده بمانم، به یاد داشته باشید که این گفته از من به جا خواهد ماند، اما اگر زنده نمانم، دیگر کسی از آن یاد نخواهد کرد.
سلامت همرهت بادا همه راه
سعادت یار تو در هر دیاری
هوش مصنوعی: برای تو آرزوی سلامتی دارم، و امیدوارم در تمام مسیرها و در هر جایی که بروی، یارت و همراهم باشد و تو را به سوی خوشبختی هدایت کند.
ز هر گامی که اسبت برگرفته
گشاده چشمه یی در مرغزاری
هوش مصنوعی: هر بار که اسبت گامی برمی‌دارد، چشمه‌ای در دشت باز می‌شود.
مرادت حاصل و باز آمدن زود
مبارک آمده هر اختیاری
هوش مصنوعی: خواسته‌ات به دست آمده و خوشحالانه برمی‌گردی. هر تصمیم و انتخابی که داری، نشان از خوش‌شانسی و خوش‌آمدی توست.