شمارهٔ ۱۴۳
نخستم دل بدام اندر کشیدی
پس آنگاهم قلم بر سر کشیدی
به دست عشق رخت صبر من پاک
ز کوی عافیت بر در کشیدی
چو گفتم یک نظر در کار من کن
ز غمزه در رخم خنجر کشیدی
به قصد جان چون من ناتوانی
ز روم و هند و چین لشکر کشیدی
ز اشک اهل من بر چهرۀ زرد
معصفر بر کنار زر کشیدی
چو بُد در دفتر عشّاق نامم
به یک ره خط بر آن دفتر کشیدی
دل مسکین به زنهار تو آمد
شدی زنجیر زلفش در کشیدی
پراکنده همه غمهای عالم
ز بهر من به یکدیگر کشیدی
اگرچه آستین بر من فشاندی
وگرچه دامن از من در کشیدی
نخواهد شد ز یارم آنکه با من
شبی تا صبحدم ساغر کشیدی
ترا من چون کله بر سر نشاندم
مرا تو چون قبا در بر کشیدی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نخستم دل بدام اندر کشیدی
پس آنگاهم قلم بر سر کشیدی
هوش مصنوعی: نخست، دل مرا فریب دادی و به دام انداختی، سپس به نظر میرسد که بر سرم قلم کشیدی.
به دست عشق رخت صبر من پاک
ز کوی عافیت بر در کشیدی
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شد که صبر و تحمل من از بین برود و در و دیوار آرامش را به خاطر تو ترک کنم.
چو گفتم یک نظر در کار من کن
ز غمزه در رخم خنجر کشیدی
هوش مصنوعی: زمانی که از تو خواستم یک نگاهی به حال و وضع من بیندازی، در جواب با نگاهی پر التهاب و تهدیدآمیز مانند خنجر به من حمله کردی.
به قصد جان چون من ناتوانی
ز روم و هند و چین لشکر کشیدی
هوش مصنوعی: با هدف جنگ و نبرد، تو که همچون من ناتوانی، از سرزمینهای روم، هند و چین نیرو جمع کردی.
ز اشک اهل من بر چهرۀ زرد
معصفر بر کنار زر کشیدی
هوش مصنوعی: از اشکهای اهل من که بر صورت زرد معصفر ریخته شده، تو بر کنار طلا کشیدهای.
چو بُد در دفتر عشّاق نامم
به یک ره خط بر آن دفتر کشیدی
هوش مصنوعی: وقتی که نام بدی در دفتر عاشقان دیدی، یک خط بر آن دفتر کشیدی.
دل مسکین به زنهار تو آمد
شدی زنجیر زلفش در کشیدی
هوش مصنوعی: دل ضعیف و بیپناه من به خاطر تو به درد آمده است، تو با زلفهای پیچیدهات او را در بند و زنجیر کشیدهای.
پراکنده همه غمهای عالم
ز بهر من به یکدیگر کشیدی
هوش مصنوعی: تمام غمها و اندوههای جهان را به خاطر من گرد هم آوردی تا همگی در یک جا تجمع کنند.
اگرچه آستین بر من فشاندی
وگرچه دامن از من در کشیدی
هوش مصنوعی: با اینکه تو به من بیاعتنایی کردی و مرا از خود دور کردی،
نخواهد شد ز یارم آنکه با من
شبی تا صبحدم ساغر کشیدی
هوش مصنوعی: دوست من هرگز به من نخواهد پیوست، حتی اگر شب تا صبح با هم نوشیدنی بنوشیم.
ترا من چون کله بر سر نشاندم
مرا تو چون قبا در بر کشیدی
هوش مصنوعی: من تو را چون کلاه بر سر خود گذاشتم و تو مرا مانند قبا در آغوش گرفتی.