شمارهٔ ۱۳۷
بدان و آگه باش ای دل ستمکاره
وگرچه گفتهاَمَت این حدیث صد باره
که گر ببینم ازین پس که نام عشق بری
به جان من که بدست خودت کنم پاره
تو از کجا و سر زلف دلبران ز کجا؟
به پای خود به بلا میروی تو بیچاره
نه دستیاری مال و نه پایداری صبر
برو که نیست تو را دست و پای اینکاره
اگر بری به غلط پیش حسن نام وفا
کنند همچو وفا از جهانت آواره
به دست خود مزن اندر خود آتش از پی آنک
سبو درست نیاید ز آب همواره
ز دست عشق پر آتش کنند سینهٔ تو
اگر تو خود همه از آهنیّ و از خاره
تو دستبرد بلاها ندیدهای آنجا
که ماهرویان پیدا کنند رخساره
چو آتشِ رخشان جان عاشقان سوزد
کنند هندوکان حلقه بهر نظّاره
بسی بگفتم و دل کم نمی کند ز جگر
چو در نگیرد بیهودهایست گفتاره
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدان و آگه باش ای دل ستمکاره
وگرچه گفتهاَمَت این حدیث صد باره
هوش مصنوعی: ای دل ستمکش، بدان و آگاه باش، هرچند که این داستان بارها توسط مردم گفته شده است.
که گر ببینم ازین پس که نام عشق بری
به جان من که بدست خودت کنم پاره
هوش مصنوعی: اگر از این پس ببینم که عشق نامی از خودت را به جان من بیفکنی، خودم با دستانم تو را تکهتکه خواهم کرد.
تو از کجا و سر زلف دلبران ز کجا؟
به پای خود به بلا میروی تو بیچاره
هوش مصنوعی: تو از کجا آمدهای و زلفهای دلبران از کجا هستند؟ تو بیچاره، به پای خودت به این مهلک میروی.
نه دستیاری مال و نه پایداری صبر
برو که نیست تو را دست و پای اینکاره
هوش مصنوعی: نه همراهی در ثروت داری و نه استقامت در صبر. برو که تو برای این کار مناسب نیستی.
اگر بری به غلط پیش حسن نام وفا
کنند همچو وفا از جهانت آواره
هوش مصنوعی: اگر به اشتباه به حسن مراجعه کنی و نام وفا را بر او بگذاری، وفا به شکلی از زندگیات دور خواهد شد.
به دست خود مزن اندر خود آتش از پی آنک
سبو درست نیاید ز آب همواره
هوش مصنوعی: به خودت آسیب نزن، چون با انجام این کار تنها به خودت ضرر میزنی. همانطور که همیشه نمیتوانی آب را در ظرفی که نقص دارد بریزی، نبایستی خود را به آتش بکشی.
ز دست عشق پر آتش کنند سینهٔ تو
اگر تو خود همه از آهنیّ و از خاره
هوش مصنوعی: اگر عشق با آتش خود بر سینهات ضربه بزند، تو چگونه میتوانی آسیب نبینی وقتی که خودت از آهن و تیغ ساخته شدهای؟
تو دستبرد بلاها ندیدهای آنجا
که ماهرویان پیدا کنند رخساره
هوش مصنوعی: تو با دست خودت به مکانهایی میروی که از بلاها و مشکلات دوری کردهای، جایی که زیباییها و دلبرانی همچون ماه نمایان میشوند.
چو آتشِ رخشان جان عاشقان سوزد
کنند هندوکان حلقه بهر نظّاره
هوش مصنوعی: عشق مانند آتشی درخشان و سوزان است که جان عاشقان را میسوزاند و هندوها دور هم جمع میشوند تا از زیبایی آن تماشا کنند.
بسی بگفتم و دل کم نمی کند ز جگر
چو در نگیرد بیهودهایست گفتاره
هوش مصنوعی: بسیار صحبت کردهام، اما دل همچنان دلتنگ است. وقتی شعور و درک واقعی در کار نباشد، حرف زدن بیفایده است.
حاشیه ها
1400/01/15 01:04
عین. ح
در بیت ماقبل آخر به جای درخشان باید «رُخِشان» باشد.