گنجور

شمارهٔ ۱۲۶

ترک سر خویشتن بگویم
نام تو در در انجمن بگویم
تا چند چو غنچه زی لب در؟
چون گل بهمه دهن بگویم
خورشید قفا خورد ز رویت
در روی مه این سخن بگویم
در سجده شوند سرو و سوسن
گر وصف تو در چمن بگویم
پیش رخ تو جمال دادند
من با گل و یاسمن بگویم
ترسم که خجل شوی اگر من
شرح غم خویشتن بگویم
خود می گویند چشم و رویم
حاجت نبود که من بگویم
وصف رخ و زلف تو بتعریض
چون سنبل و نسترن بگویم
داند همه کس که من چه گفتم
گر پیش هزار تن بگویم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترک سر خویشتن بگویم
نام تو در در انجمن بگویم
هوش مصنوعی: می‌خواهم از خودم دست بکشم و در جمع دیگران نام تو را بگویم.
تا چند چو غنچه زی لب در؟
چون گل بهمه دهن بگویم
هوش مصنوعی: چقدر دیگر باید در کناری بنشینی و خاموشی کنی؟ من مانند گل به تو می‌گویم که باید صحبت کنی و از خودت بگویی.
خورشید قفا خورد ز رویت
در روی مه این سخن بگویم
هوش مصنوعی: خورشید از زیبایی چهره‌ات در پشت ماه پنهان شد، من این را می‌گویم.
در سجده شوند سرو و سوسن
گر وصف تو در چمن بگویم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم زیبایی تو را در چمن وصف کنم، در آن صورت سرو و سوسن هم به احترام تو در سجده خواهند افتاد.
پیش رخ تو جمال دادند
من با گل و یاسمن بگویم
هوش مصنوعی: من با گل و یاسمن چه بگویم در برابر زیبایی تو که تمام زیبایی‌ها را در خود دارد.
ترسم که خجل شوی اگر من
شرح غم خویشتن بگویم
هوش مصنوعی: می‌ترسم که اگر من از درد و رنج خودم سخن بگویم، تو شرمنده شوی.
خود می گویند چشم و رویم
حاجت نبود که من بگویم
هوش مصنوعی: آنها خودشان می‌گویند که نیازی به درخواست من نیست، چون من نیازی به گفتن ندارم.
وصف رخ و زلف تو بتعریض
چون سنبل و نسترن بگویم
هوش مصنوعی: من به طور غیرمستقیم زیبایی چهره و موهای تو را مانند گل‌های سنبل و نسترن توصیف می‌کنم.
داند همه کس که من چه گفتم
گر پیش هزار تن بگویم
هوش مصنوعی: همه می‌دانند که من چه سخنی دارم، حتی اگر در برابر هزار نفر هم بگویم.