گنجور

شمارهٔ ۱۲۲

سحرگهان که ز بهر صبوح برخیزم
هزار فتنه ز هر گوشه یی برانگیزم
چو خطّ دوست زنم دست در گل و سوسن
چو زلف یار بسر و سهی در آویزم
بدان امید که با یار خلوتی سازم
ز باده مست شوم تا ز خویش بگریزم
چو زلف یار بپایش درافتم از سر ذوق
شکسته بسته و آنگه درست برخیزم
میست آن لب چون لعل و من ز آتش عشق
همه تن آب شوم تا بمی بر امیزم
ستارگانرا دندان بکام در شکنم
بگاه عربده گر با سپهر بستیزم
چو می بدست بود از جهان نیندیشم
چو یار یار بود از فلک نپرهیزم
جهان خراب شود گر من اندرین مجلس
ز نیم خوردة خود جرعه بر جهان ریزم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سحرگهان که ز بهر صبوح برخیزم
هزار فتنه ز هر گوشه یی برانگیزم
هوش مصنوعی: صبح که برای آغاز روز برمی‌خیزم، هزاران مشکل و چالش از هر سو به وجود می‌آورم.
چو خطّ دوست زنم دست در گل و سوسن
چو زلف یار بسر و سهی در آویزم
هوش مصنوعی: وقتی که نامه دوست را می‌نویسم، دستم در میان گل و سوسن خواهد بود و مانند زلف محبوب، با زیبایی و لطافت در آویزم.
بدان امید که با یار خلوتی سازم
ز باده مست شوم تا ز خویش بگریزم
هوش مصنوعی: من به امید آنکه با محبوبم لحظه‌ای خلوت کنم، از شراب سرمست شوم تا از خودم فاصله بگیرم.
چو زلف یار بپایش درافتم از سر ذوق
شکسته بسته و آنگه درست برخیزم
هوش مصنوعی: وقتی که زلف یار را می‌بینم، از روی شوق به زمین می‌افتم و پس از آن که به حالتی شکسته می‌گردم، دوباره به آرامی بلند می‌شوم.
میست آن لب چون لعل و من ز آتش عشق
همه تن آب شوم تا بمی بر امیزم
هوش مصنوعی: لبان او همچون لعل زیباست و من به خاطر آتش عشق، تمام وجودم را آب می‌کنم تا به او نزدیک شوم حتی اگر به قیمت مرگ باشد.
ستارگانرا دندان بکام در شکنم
بگاه عربده گر با سپهر بستیزم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم با آسمان بجنگم، ستاره‌ها را چون دندان‌هایم در دهان می‌فشارم.
چو می بدست بود از جهان نیندیشم
چو یار یار بود از فلک نپرهیزم
هوش مصنوعی: وقتی که نوشیدنی در دست دارم، به هیچ چیزی از این دنیا فکر نمی‌کنم و وقتی که یارم در کنارم است، از هیچ گزندی که ممکن است از آسمان برسد، ترسی ندارم.
جهان خراب شود گر من اندرین مجلس
ز نیم خوردة خود جرعه بر جهان ریزم
هوش مصنوعی: اگر من در این مجلس، حتی یک قطره از نیم خورده خود را روی زمین بریزم، جهان خراب خواهد شد.