گنجور

شمارهٔ ۱۲۱

جان را چو نیست وصل تو حاصل کجا برم؟
دل را که شد ز درد تو غافل کجا برم؟
بی وصل جانفزای و حدیث چو شکّرت
این عیش همچو زهر هلاهل کجا برم؟
بگسست چرخ تارِ حیاتم به دست هجر
چون وصل نیست گو همه بگسل، کجا برم؟
بنیاد خوشدلیّ من از سیل‌خیز اشک
گیرم که خود نگردد باطل، کجا برم؟
بی پایمردِ وصل ز غرقاب حادثات
کشتی عمر خویش به ساحل کجا برم؟
منزل دراز و بارکشم لنگ و من ضعیف
بارم گران و راه پر از گل کجا برم؟
ریگ روان و تیره شب و ابر و تندباد
من چشم درد، راه به منزل کجا برم؟
مشکل گشای وصل اگر دیرتر رسد
چندین هزار قصّۀ مشکل کجا برم؟
گیرم که آرزوی دلم جمله حاصلست
اکنون چو نیست روی تو حاصل کجا برم؟
گفتند: برگرفت فلان دل ز مهر تو
من داوریّ مردم جاهل کجا برم؟
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم؟ آن دل کجا برم؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان را چو نیست وصل تو حاصل کجا برم؟
دل را که شد ز درد تو غافل کجا برم؟
هوش مصنوعی: وقتی که وصال تو برای جانم نتیجه‌ای ندارد، به کجا می‌توانم بروم؟ و وقتی که دل من از درد دوری تو غافل نشده، به کجا می‌توانم بروم؟
بی وصل جانفزای و حدیث چو شکّرت
این عیش همچو زهر هلاهل کجا برم؟
هوش مصنوعی: بدون وصل تو که روح را جان می‌دهد و سخن از عشق همچون شکر شیرین است، این زندگی که به من می‌دهی مانند زهر هلاهل است، کجا باید بروم؟
بگسست چرخ تارِ حیاتم به دست هجر
چون وصل نیست گو همه بگسل، کجا برم؟
هوش مصنوعی: چرخ زندگی‌ام به دست جدایی شکسته است. از آنجایی که وصالی وجود ندارد، هرچقدر هم که بگسلت، نمی‌دانم کجا بروم؟
بنیاد خوشدلیّ من از سیل‌خیز اشک
گیرم که خود نگردد باطل، کجا برم؟
هوش مصنوعی: من شادی و دلخوشی‌ام را از اشک‌های سیلابی می‌گیرم و می‌دانم که این اشک‌ها هرگز بی‌فایده نخواهد بود، پس نمی‌دانم باید به کجا بروم.
بی پایمردِ وصل ز غرقاب حادثات
کشتی عمر خویش به ساحل کجا برم؟
هوش مصنوعی: من بدون یاور و تکیه‌گاه، در میان مشکلات و بحران‌های زندگی غوطه‌ورم. نمی‌دانم کشتی عمر خود را به کجا برسانم تا به ساحل امنی برسم.
منزل دراز و بارکشم لنگ و من ضعیف
بارم گران و راه پر از گل کجا برم؟
هوش مصنوعی: من در یک مسیری طولانی و دشوار در حرکت هستم، بارم سنگین و خودم ضعیف هستم. راه پر از موانع و چالش‌هاست، نمی‌دانم کجا باید بروم یا چگونه ادامه دهم.
ریگ روان و تیره شب و ابر و تندباد
من چشم درد، راه به منزل کجا برم؟
هوش مصنوعی: در شب تار و همراه با باد تند و شن‌های روان، من دچاره رنج چشمی هستم و نمی‌دانم کجا باید بروم تا به مقصدم برسم.
مشکل گشای وصل اگر دیرتر رسد
چندین هزار قصّۀ مشکل کجا برم؟
هوش مصنوعی: اگر مشکل گشای وصال دیرتر بیاید، هزاران داستان دشوار و غم‌انگیز را به کجا ببرم؟
گیرم که آرزوی دلم جمله حاصلست
اکنون چو نیست روی تو حاصل کجا برم؟
هوش مصنوعی: اگرچه همه آرزوهای دلم برآورده شده، اما اکنون که وجود تو در دسترس نیست، به کجا می‌توانم بروم؟
گفتند: برگرفت فلان دل ز مهر تو
من داوریّ مردم جاهل کجا برم؟
هوش مصنوعی: گفتند: از عشق تو دل فلانی را برداشتند، من که داور مردم نادانم، کجا بروم؟
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم؟ آن دل کجا برم؟
هوش مصنوعی: اگر من محبت و عشق تو را از دل خود کنار بگذارم، آن عشق و محبت را به کجا ببرم؟ و این دلِ بی‌تو را به کجا ببرم؟

حاشیه ها

1397/10/16 09:01
رضا ک.

(1) چند تصحیح:
بیت اول: جان را چو نیست...
بیت دوم: بی وصل جانفزای...
بیت سوم: گو همه بگسل
بیت هفتم: " ، " زاید است.
(2) بیت پایانی این غزل همان است که حافظ در قصیده (یا غزل) خود با مطلع "جوزا سحر نهاد حمایل برابرم" ، با ذکر نام " کمال"، عینا تضمین کرده است.
(3) خود کمال نیز ظاهرا این بیت را با اندک تغییری از مسعود سعد سلمان وام گرفته است. در یکی از قصاید مسعود سعد با مطلع: " گر یک وفا کنی صنما صد وفا کنم"، این بیت فقط با تبدیل "برم" به "کنم"، که ردیف این قصیده است، آمده است.

لطفا نظر رضا ک را در مورد ( نیست ) به جای (نیت اعمال کنید

با تشکر از تذکرات وتوضیحات فرهیخته ی گرامی رضا ک چون خیلی ها بیت ( گر بر کنم دل از تو ....) را از حاظ ذکر کرده اند در صورتی که حافظ عزیز آن را تضمین کرده

1399/02/25 20:04
کامران

تضمین حافظ ؛
ور باورت نمی‌کند از بنده این حدیث
از گفته « کمال » دلیلی بیاورم
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم