گنجور

شمارهٔ ۱۱۶

عید کنون عید شد که روی تو دیدم
کار کنون راست شد که در تو رسیدم
با چه برابر کنم چنین دو سعادت
من که مه عید را بروی تو دیدم
جان و جوانی بباد دادم از یراک
بوی سر زلف تو زیاد شنیدم
در هوس آن که بر خط تو نهم سر
سوی تو همچون قلم بفرق دویدم
راه چو زلفت دراز بود و چو شانه
پای شدم جمله و بسر ببریدم
شرح یکی از هزار هم نتوان داد
آنچه من از دست فرقت تو کشیدم
در طلب آفتاب روی تو چون صبح
دم نزدم من که پیرهن ندریدم
دولت وصل تو یار من شد و آخر
جان خود از دست هجر باز خریدم

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عید کنون عید شد که روی تو دیدم
کار کنون راست شد که در تو رسیدم
هوش مصنوعی: اکنون یک جشن حقیقی برپا شده است چون توانستم چهره‌ات را ببینم. حالا همه چیز درست شده است چون به تو دست یافتم.
با چه برابر کنم چنین دو سعادت
من که مه عید را بروی تو دیدم
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم چنین دو خوشبختی را با هم مقایسه کنم، وقتی که زیبایی را در روز عید بر چهره تو مشاهده کردم؟
جان و جوانی بباد دادم از یراک
بوی سر زلف تو زیاد شنیدم
هوش مصنوعی: من جان و جوانی‌ام را به خاطر تو از دست دادم، زیرا بوی زیبای موهایت به قدری به مشامم رسیده که نتوانستم خودم را کنترل کنم.
در هوس آن که بر خط تو نهم سر
سوی تو همچون قلم بفرق دویدم
هوش مصنوعی: در آرزوی این هستم که سرم را به خط تو بگذارم، مانند قلمی که بر روی کاغذ می‌دود، به سمت تو حرکت کردم.
راه چو زلفت دراز بود و چو شانه
پای شدم جمله و بسر ببریدم
هوش مصنوعی: راهی که در پیش است، همانند زلفت طولانی است و من مانند شانه‌ای پا به پا شدم و همه چیز را از سر گذراندم.
شرح یکی از هزار هم نتوان داد
آنچه من از دست فرقت تو کشیدم
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که بخواهم توضیح دهم و از دردهایی که بر اثر دوری تو تحمل کرده‌ام بگویم، باز هم نمی‌توانم آن را به طور کامل بیان کنم.
در طلب آفتاب روی تو چون صبح
دم نزدم من که پیرهن ندریدم
هوش مصنوعی: در جستجوی نور چهره تو، مانند صبح زود صدایی از من به گوش نرسید، زیرا که من همچنان در حال انتظار هستم و خود را برای این دیدار آماده نکرده‌ام.
دولت وصل تو یار من شد و آخر
جان خود از دست هجر باز خریدم
هوش مصنوعی: خوشبختی و نعمت وجود تو به من رسید و در نهایت، جانم را که در دوری تو از دست داده بودم دوباره به دست آوردم.