گنجور

شمارهٔ ۱۱۵

روی بنمای که دیوانه شدم
رحمتی، کز غمت افسانه شدم
شمع رخسار تو نادیده تمام
من دل سوخته پروانه شدم
آشناییّ غمت بود سبب
کز همه شادی بیگانه شدم
باغم دل شکنت در پنجه
من بی دل که چه مردانه شدم
دام زلف تو ندیدم بر راه
ناگهان شیفتة دانه شدم
آرزوی لب میگویم خاست
نزگزافی سوی میخانه شدم
هوس زلف چو ز نجیرم کرد
نه ز بی عقلی دیوانه شدم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی بنمای که دیوانه شدم
رحمتی، کز غمت افسانه شدم
هوش مصنوعی: به من نگاهی بیفکن که به خاطر عشق و حسرت تو به شدت دیوانه و مجنون شده‌ام و از غم و اندوه تو داستانی ساخته‌ام.
شمع رخسار تو نادیده تمام
من دل سوخته پروانه شدم
هوش مصنوعی: چهره‌ی درخشان تو باعث شده است که من در دل سوخته‌ام، مانند پروانه‌ای که به سمت شمع جذب می‌شود و به او توجهی ندارم.
آشناییّ غمت بود سبب
کز همه شادی بیگانه شدم
هوش مصنوعی: غم آشنایی تو باعث شد که از تمام شادی‌ها دور شوم و بیگانه گردم.
باغم دل شکنت در پنجه
من بی دل که چه مردانه شدم
هوش مصنوعی: دل شکسته من در دستان توست و نمی‌دانم چطور اینقدر قوی شدم که این احساسات را تحمل کنم.
دام زلف تو ندیدم بر راه
ناگهان شیفتة دانه شدم
هوش مصنوعی: من هرگز دام زلف تو را بر سر راهم ندیدم، اما ناگهان شیفتهٔ زیبایی‌ات شدم.
آرزوی لب میگویم خاست
نزگزافی سوی میخانه شدم
هوش مصنوعی: آرزوی چشیدن طعم شراب را دارم و به سمت میخانه می‌روم.
هوس زلف چو ز نجیرم کرد
نه ز بی عقلی دیوانه شدم
هوش مصنوعی: وقتی که دل به زلف تو بند شد، مانند مجنون شدم، اما این دیوانگی از نادانی نیست.