گنجور

شمارهٔ ۱۱۱

جان که در عالم خود او را داشتم
بهر تو نا بوده اش انگاشتم
دیده را با نقش تو پرداختم
سسینه را از مهر تو انباشتم
مطبخ سودای خود یعنی دماغ
از برای عشق تو افراشتم
در زمین سینه از روز نخست
دانۀ دل خود بنامت کاشتم
تختۀ وقف غمت بر دل زدم
نام عشق تو برو بنگاشتم
از زر و سیم رخ و اشک آنچه بود
آن زر و سیم آن تو پنداشتم
گر دلی بد، تن بهجرش در زدم
ور تنی بد، دل ازو برداشتم
از سر هر دو جهان برخاستم
جز غمت کز بهر خود بگذاشتم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان که در عالم خود او را داشتم
بهر تو نا بوده اش انگاشتم
هوش مصنوعی: من که در دنیای خودم او را داشتم، اکنون برای تو او را وجودی نداشته می‌بینم.
دیده را با نقش تو پرداختم
سسینه را از مهر تو انباشتم
هوش مصنوعی: چشمم را با تصویر تو پر کرده‌ام و دل را از محبت تو پر کرده‌ام.
مطبخ سودای خود یعنی دماغ
از برای عشق تو افراشتم
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو، ذهن و فکر خود را آماده کرده‌ام و همه خواسته‌هایم را به‌چیدم.
در زمین سینه از روز نخست
دانۀ دل خود بنامت کاشتم
هوش مصنوعی: از روزی که به زمین آمدم، عشق و آرزوهای قلبی‌ام را در دل کاشتم.
تختۀ وقف غمت بر دل زدم
نام عشق تو برو بنگاشتم
هوش مصنوعی: برای دل خود، شعاری از غم تو را ثبت کردم و نام عشق تو را بر آن نوشتم.
از زر و سیم رخ و اشک آنچه بود
آن زر و سیم آن تو پنداشتم
هوش مصنوعی: آنچه را که به عنوان زیبایی و ارزش می‌دیدم، گمان می‌کردم که تنها از طلا و نقره ساخته شده است.
گر دلی بد، تن بهجرش در زدم
ور تنی بد، دل ازو برداشتم
هوش مصنوعی: اگر دلی را اذیت کردم، به خاطر جدایی‌اش به خودم صدمه زدم؛ و اگر بدنی را آزار دادم، از دل خودم آن را دور کردم.
از سر هر دو جهان برخاستم
جز غمت کز بهر خود بگذاشتم
هوش مصنوعی: از آغاز تا انتهای دو جهان، به جز غم تو، که به خاطر خودم آن را کنار گذاشته‌ام، چیزی برای من باقی نمانده است.