گنجور

شمارهٔ ۱۰۹

من چو بچۀ مهر تو بشکستم
وز دست غم تو بی وفا جستم
فارغ شدم و زبان بد گویان
بر خود چو در وصال تو بستم
از آمدنت طمع چو ببریدم
از محنت انتظار وارستم
گر دست بشستم از تو جایش بود
کز دست تو خون بخون بسی شستم
صد بار مرا شکست عهد تو
من عهد تو هیچ بار نشکتم
سر رشتۀ جور و ناز بگسستی
من نیز امید از تو بگسستم
هستت دگری بجای من، آری
شک نیست که من بجای آن هستم
لختی بدویدم از قفای تو
چون مانده شدم ز پای بنشستم
گر با سر مهر تو شوم دیگر
شاید که نهی نگار بر دستم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من چو بچۀ مهر تو بشکستم
وز دست غم تو بی وفا جستم
هوش مصنوعی: من مانند یک کودک که محبت تو را از دست داده، از غم تو فرار کردم و به دنبال شادی رفتم.
فارغ شدم و زبان بد گویان
بر خود چو در وصال تو بستم
هوش مصنوعی: از قید و بند حرف‌های منفی دیگران رها شدم، زیرا در زمان وصال تو، بی‌توجه به آنها، خود را به تو نزدیک کردم.
از آمدنت طمع چو ببریدم
از محنت انتظار وارستم
هوش مصنوعی: با آمدن تو، از امید و انتظار رنج آور فاصله گرفتم و از آن رنج آزاد شدم.
گر دست بشستم از تو جایش بود
کز دست تو خون بخون بسی شستم
هوش مصنوعی: اگر از تو جدا شوم، جا دارد که از دست تو خون بر زمین بریزد و من بارها خود را از این خون شستم.
صد بار مرا شکست عهد تو
من عهد تو هیچ بار نشکتم
هوش مصنوعی: من بارها به خاطر وعده‌های تو آسیب دیدم، اما هرگز خودم به عهدی که با تو بسته‌ام وفادار نبوده‌ام.
سر رشتۀ جور و ناز بگسستی
من نیز امید از تو بگسستم
هوش مصنوعی: جمع کردن آتش ناز و ظرافت تو را دیگر نمی‌خواهم، من نیز امیدم را از تو قطع کردم.
هستت دگری بجای من، آری
شک نیست که من بجای آن هستم
هوش مصنوعی: وجود تو جایگزینی برای من است، و به راستی شکی نیست که من در جای آن قرار دارم.
لختی بدویدم از قفای تو
چون مانده شدم ز پای بنشستم
هوش مصنوعی: کمی دویدم به دنبالت، اما وقتی خسته شدم و نتوانستم ادامه بدهم، نشستم.
گر با سر مهر تو شوم دیگر
شاید که نهی نگار بر دستم
هوش مصنوعی: اگر با عشق تو همراه شوم، شاید دیگر نتوانی بر دستم نگینی بگذاری.