گنجور

شمارهٔ ۱۰۵

گشت آشکاره راز دلم بر زبان اشک
از چشم خلق ازآن بفتاد بسان اشک
افگنده پاره پاره دلم در دهان خلق
زان پاره پاره می‌نهمش در دهان اشک
بردوختست چشم من از خواب تا کشید
در تار سوزن مژه از ریسمان اشک
زانکه که گشت سینۀ من منزل غمت
می نگسلد ز دان من کاروان اشک
صفراویت رنگ رخان در فراق او
از بهر آن همی دهمش ناردان اشک
چون ناردانه یی که در او استخوان بود
پنهان شدست شخص من اندر میان اشک
زان هر زمان بروی درآید سرشک من
کز دست اختیار برون شد عنان اشک
تا بر رخت بنفشه و گلنار بردمید
می بشکفت ز نرگس من ارغوان اشک
دل درمیان اشک و تواندر میان دل
پیداست رنگ چهرۀ توازنهان اشک
خون دلم هدر شد از بس که هر زمان
فتوی دهد بخون دل من زبان اشک
هر گوشه‌ای که من بگریزم ز دست غم
آرد غم تو پی به سرم بر نشان اشک

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گشت آشکاره راز دلم بر زبان اشک
از چشم خلق ازآن بفتاد بسان اشک
هوش مصنوعی: راز دل من به وضوح نمایان شد، وقتی که اشک از چشمان مردم مانند اشک من ریخت.
افگنده پاره پاره دلم در دهان خلق
زان پاره پاره می‌نهمش در دهان اشک
هوش مصنوعی: دلbroken شده‌ام و به خاطر این دلشکستگی، در میان مردم صحبت می‌کنم. آنچه از دلم بریده، به عنوان یادآوری‌اش، از چشمانم به شکل اشک میریزد.
بردوختست چشم من از خواب تا کشید
در تار سوزن مژه از ریسمان اشک
هوش مصنوعی: چشم من از خواب بیدار شده و در تار سوزن مژه، اشکی به مانند ریسمان کشیده شده است.
زانکه که گشت سینۀ من منزل غمت
می نگسلد ز دان من کاروان اشک
هوش مصنوعی: چون قلب من به درد و غم تو عادت کرده، دیگر اشکهایم رها نخواهند شد و همیشه در دلم جاری خواهند بود.
صفراویت رنگ رخان در فراق او
از بهر آن همی دهمش ناردان اشک
هوش مصنوعی: در یک روز گرم و دلگیر، به یاد او رنگ صورتم تغییر کرده و از شدت دلتنگی برایش، اشک‌های بی‌پایانی می‌ریزم.
چون ناردانه یی که در او استخوان بود
پنهان شدست شخص من اندر میان اشک
هوش مصنوعی: مانند دانه اناری که هسته‌اش درون آن پنهان است، وجود من نیز در میان اشک‌ها و غم‌های درونم نهفته است.
زان هر زمان بروی درآید سرشک من
کز دست اختیار برون شد عنان اشک
هوش مصنوعی: هر بار که به چهره‌ات نگاه می‌کنم، اشک‌هایم به خاطر عدم کنترل من به راحتی جاری می‌شوند.
تا بر رخت بنفشه و گلنار بردمید
می بشکفت ز نرگس من ارغوان اشک
هوش مصنوعی: وقتی که بر چهره‌ات گل بنفشه و گلنار را می‌چیدم، گل‌های نرگس من از شوق و شادی، اشک ارغوانی ریختند.
دل درمیان اشک و تواندر میان دل
پیداست رنگ چهرۀ توازنهان اشک
هوش مصنوعی: دل در حالتی از اشک و غم است و احساسات درونی‌ام به وضوح نمایان است، حتی اگر رنگ چهره‌ام این احساسات را پنهان کند.
خون دلم هدر شد از بس که هر زمان
فتوی دهد بخون دل من زبان اشک
هوش مصنوعی: دل من به شدت داغدار و غمگین است، چرا که هر زمانی که می‌خواهم احساساتم را بیان کنم، اشک‌های من به جای سخن گفتن از درد و رنج دل من حکایت می‌کنند.
هر گوشه‌ای که من بگریزم ز دست غم
آرد غم تو پی به سرم بر نشان اشک
هوش مصنوعی: هر کجا که من از غم فرار کنم، غم تو مرا پی خواهد گرفت و آثار اشک بر چهره‌ام به وضوح نمایان خواهد شد.

حاشیه ها

1398/08/06 01:11
عین. ح

در بیت اول «بفتادم»
در بیت دوم «دهان»
و در بیت چهارم «زان‌گه» نادرست نوشته شده است

اشکال‌های تایپی و فاصله‌گذاری‌های نادرست هم کم نیستند

1398/08/06 01:11
عین. ح

صورت پیراستهٔ غزل تقدیم می‌شود:

گشت آشکاره رازِ دلم بر زبانِ اشک
از چشمِ خلق ازآن بفتادم به سانِ اشک
افگنده پاره‌پاره دلم در دهانِ خلق
زان پاره‌پاره می‌نهمش در دهانِ اشک
بردوخته‌ست چشمِ من از خواب تا کشید
در تار سوزنِ مژه از ریسمانِ اشک
زان‌گه که گشت سینۀ من منزلِ غمت
می‌نگسلد ز دامنِ من کاروان اشک
صفراوی است رنگِ رخان در فراق او
از بهر آن همی دهمش ناردانِ اشک
چون ناردانه‌ای که در او استخوان بوَد
پنهان شده‌ست شخصِ من اندر میانِ اشک
زان هر زمان به روی درآید سرشکِ من
کز دستِ اختیار برون شد عنانِ اشک
تا بر رخت بنفشه و گلنار بردمید
می‌بشکفد ز نرگسِ من ارغوانِ اشک
دل در میانِ اشک و تو اندر میانِ دل
پیداست رنگ چهرۀ تو از نهانِ اشک
خون دلم هدر شد، از بس که هر زمان
فتوی دهد به خون دل من زبانِ اشک
هر گوشه‌ای که من بگریزم ز دستِ غم
آرد غم تو پی به سرم بر نشانِ اشک