شمارهٔ ۱۰۳
زهی مالیده رویت لاله را گوش
بما میزد زهی خطّ و بنا گوش
لب لعل تو هر دم عاشقانرا
پر از گوهر کند چون چشمها گوش
شود شیرین دهان تلخ کوشم
گرم باشد حدیثی از تو فاگوش
کشم در حلقۀ زلف تو هر دم
گرفته عقل و صبر و هوش را گوش
قدی چون سرو داری راستی را
که هستم از میان جان دعا گوش
من از غم ناله در بسته چو بلبل
دراگنده تو چون گل از حفاگوش
بگریه گوشمال چشم دادم
که از چشمت چرا دارد وفا گوش؟
برقص آید دل اندر سینۀ من
چو آواز توام آید فراگوش
ندارد بی جمالت دیده آبی
نباشد بی سماعت با نواگوش
بقصد جان خلقی چشم مستت
کمان ابروان آورده تا گوش
ز خطّ تو مثال از بنده فرمان
ز زلفت حلقه یی وز جان ما گوش
بمن چشم خمارینت چه بگذاشت
بعشق اندر ، زبان یا چشم یا گوش
ز تو این چشم دارم کز سر لطف
دلم را داری از بهر خدا گوش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی مالیده رویت لاله را گوش
بما میزد زهی خطّ و بنا گوش
هوش مصنوعی: به چه زیبایی روی تو لاله را به خود آغوش کشیده و با ناز به ما مینگرد! چه نقوش و خطوط جذابی بر روی گوشهای تو نقش بسته است!
لب لعل تو هر دم عاشقانرا
پر از گوهر کند چون چشمها گوش
هوش مصنوعی: لبهای لعل و زیباي تو هر لحظه به عاشقان جان و روح تازهای میبخشد، چونکه چشمها استعداد شنیدن و درک زیباییها را دارند.
شود شیرین دهان تلخ کوشم
گرم باشد حدیثی از تو فاگوش
هوش مصنوعی: اگر دهان من تلخ باشد، به خاطر تلاش و کوششی است که میکنم. امیدوارم گفتههایم در مورد تو شیرین و دلچسب باشد و دیگران به آن گوش بدهند.
کشم در حلقۀ زلف تو هر دم
گرفته عقل و صبر و هوش را گوش
هوش مصنوعی: همواره در دام زیباییهای تو گرفتار میشوم و عقل، صبر و هوش من را تحت تأثیر قرار میدهد.
قدی چون سرو داری راستی را
که هستم از میان جان دعا گوش
هوش مصنوعی: تو قامت بلندی چون سرو داری و من از عمق جان برای تو دعا میکنم که حقایق را بشناسی.
من از غم ناله در بسته چو بلبل
دراگنده تو چون گل از حفاگوش
هوش مصنوعی: من از غم و اندوه، مانند بلبل ناله میکنم و در این حال تو همچون گلی هستی که از خوشبو بودن خود لذت میبری.
بگریه گوشمال چشم دادم
که از چشمت چرا دارد وفا گوش؟
هوش مصنوعی: با ناراحتی و اشک به چشمانت نگاه میکنم و میپرسم که چرا از چشمان تو نشان وفا و صداقت نمیبینم؟
برقص آید دل اندر سینۀ من
چو آواز توام آید فراگوش
هوش مصنوعی: دل من به شادی و شگفتی میرقصدو هنگامی که صدای تو به گوشم میرسد، احساس خوشحالی و نشاط میکنم.
ندارد بی جمالت دیده آبی
نباشد بی سماعت با نواگوش
هوش مصنوعی: چشمها بدون زیبایی تو نمیتوانند وجود داشته باشند، و گوشها نیز بدون صدای موزون تو شنوا نیستند.
بقصد جان خلقی چشم مستت
کمان ابروان آورده تا گوش
هوش مصنوعی: با نیت دلنوازی از جان مردم، چشمان醉 و کمان ابروهایت را به نمایش گذاشتهای تا همه را به خود جلب کنی.
ز خطّ تو مثال از بنده فرمان
ز زلفت حلقه یی وز جان ما گوش
هوش مصنوعی: از نوشتههای تو میتوان به خوبی فهمید که چقدر به من فرمانروایی میکنی، مانند حلقهای که از زلفت آویخته شده و به جان من نزدیک است.
بمن چشم خمارینت چه بگذاشت
بعشق اندر ، زبان یا چشم یا گوش
هوش مصنوعی: چشمهای خمارت چه تاثیری بر من گذاشتند، در عشق تو، آیا زبان، چشم یا گوش؟
ز تو این چشم دارم کز سر لطف
دلم را داری از بهر خدا گوش
هوش مصنوعی: از تو انتظار دارم که با لطف و محبت، دل مرا برای خداوند گوش بدهی.