شمارهٔ ۹۶ - وله ایصاً یمدحه
زهی بسیرت محمود در جهان مذکور
زهی بدیدۀ تعظیم از آسمان منظور
پناه اهل معانی و افتخار عراق
که باد عین کمال از جمال بخت تو دور
تویی بفیض کرم میزبان آن عالم
که آفتاب شد آنجا بسفلگی مشهور
درون منظرۀ وهم تست بیش از عقل
برون کنگرۀ مجدتست قصر قصور
زرشح طبعت ورتفّ خاطرت مه و مهر
چو نارو آبی مرطوب گشته و محرور
بساط حضر جاه و تو سندس افلاک
حریم صدر رفیع تو خانۀ معمور
صدای صیت توطی کرده طول و عرض وجود
لعاب کلک تو حل کرده مشکلات امور
عروس فکر تو خاتون آن شبانست
که مطبخیست درو آفتاب و مه مزدور
بپیش رای تو گر صبح کرد دم سردی
برو مگیری تو کان هست نقثة المصدور
بحسن رای صواب ارعلاج دهر کنی
نیاید ایچ در اطراف روزگار فتور
دهان تیر چنان بازمانده از پی چیست؟
اگر نشد بجگر گوشۀ عدوت آزور
بحلق صبح درون زان شود نفسها تیغ
که پیش نور ضمیر تو کرد دعوی نور
کند زمانه سجلْات چرخ را مطویّ
اگر دهند زدیوان قهر تو منشور
حسود لاف زنت را از آن سرپر باد
چه حاصلست بجز دست بسته چون طنبور؟
گر آفتاب کله گوشه بی تو بنماید
سپهر برکشد از سفت او غلالۀ نور
زهی مصالح گیتی بسعی تو منظوم
زهی مساعی خوب تو در جهان مشکور
چنین که من ز هنرهای خویش محرومم
چه فایده که بود خطّْ دانشم موفور؟
چو گوش بخشش کر شد چه سود صیت هنر
چو غنچه کور دل آمد، چه سود لحن طیور
سزد که خوشۀ یاقوت منتظم دهیم
بعرض این سخنان چو لؤ لؤ منثور
اگر چه دختر رز چون گلست ترا دامن
ز شور بختی خادم چو غنچه شدمستور
حدیقۀ عنبی من ارچه سیرابست
ولیک حاصل ان بر عصیر شد مقصور
سیه چو گشت مرا ز انتظار خانۀ چشم
چو کان لعل کنم از تو خانۀ انگور
اگر چه زحمت بسیار میدهم هر وقت
مکارم تو همانا که داردم معذور
همیشه تا که بود کامکار بخت جوان
زرای پیر تو بادا زمانه را دستور
درآستین مرادت کلید لیل و نهار
برآستان بقایت سر سنین و شهور
شمارهٔ ۹۵ - و قال ایضا یمدحه: ای پر شکر ز ذکر عطایت، دهان شکرشمارهٔ ۹۷ - وله ایضاً یمدحه: زهی چون خرد در جهان ناگزیر
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی بسیرت محمود در جهان مذکور
زهی بدیدۀ تعظیم از آسمان منظور
هوش مصنوعی: با کمال تحسین به بینش و بصیرت محمود در عالم اشاره میشود و اینکه چقدر مورد توجه و احترام آسمان و فضاهای بلند قرار گرفته است.
پناه اهل معانی و افتخار عراق
که باد عین کمال از جمال بخت تو دور
هوش مصنوعی: پناهی برای اهل دانایی و سبب افتخار عراق، اما باد خوشبختی و کمال از زیبایی تو دور است.
تویی بفیض کرم میزبان آن عالم
که آفتاب شد آنجا بسفلگی مشهور
هوش مصنوعی: تو بخاطر کرم و لطف خود میزبان آن جهانی هستی که در آن، آفتاب به اندازهای درخشان و مشهور شده که همه چیز تحت تأثیر نور او قرار دارد.
درون منظرۀ وهم تست بیش از عقل
برون کنگرۀ مجدتست قصر قصور
هوش مصنوعی: در دنیای خیال و توهم تو، بیشتر از عقل و اندیشه وجود دارد؛ مثل اینکه در بیرون، دیواری از قصرهای باشکوه به چشم میخورد.
زرشح طبعت ورتفّ خاطرت مه و مهر
چو نارو آبی مرطوب گشته و محرور
هوش مصنوعی: روح تو مانند طلاست و افکارت روشناییافزاست. همچون نور ماه و مهر، دلت همیشه شاداب و مرطوب است، ولی گاهی نیز دلت به تنگ میآید.
بساط حضر جاه و تو سندس افلاک
حریم صدر رفیع تو خانۀ معمور
هوش مصنوعی: وضع و حال زندگی در این دنیا و مقام و جایگاه تو، مانند فرشی از پارچههای گرانبهاست که در بالای آسمان گسترده شده. جایگاه والای تو، مانند خانهای پر رونق و آباد است.
صدای صیت توطی کرده طول و عرض وجود
لعاب کلک تو حل کرده مشکلات امور
هوش مصنوعی: صدای تو در تمام وجود پیچیده و بر مشکلات زندگی غلبه کرده است. لطافت و زیبایی آثار تو باعث شده که مسائل و چالشها حل شوند.
عروس فکر تو خاتون آن شبانست
که مطبخیست درو آفتاب و مه مزدور
هوش مصنوعی: اندیشههای تو مانند عروسی است که در شب قرار دارد، جایی که خورشید و ماه بهعنوان خدمتکارانش در آنجا حضور دارند.
بپیش رای تو گر صبح کرد دم سردی
برو مگیری تو کان هست نقثة المصدور
هوش مصنوعی: اگر صبح فرا برسد و تو دلتنگ و ناراحت باشی، به یاد داشته باش که تو نقطهای از حقیقت هستی و نباید از احساسات منفی دور شوی.
بحسن رای صواب ارعلاج دهر کنی
نیاید ایچ در اطراف روزگار فتور
هوش مصنوعی: اگر با تفکر و اندیشه درست بر مشکلات زمانه خود فائق آید، هیچ نقص و عیبی در زندگی او پیش نخواهد آمد.
دهان تیر چنان بازمانده از پی چیست؟
اگر نشد بجگر گوشۀ عدوت آزور
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به این که اگر دشمن به ما آسیب نرسانده و در دل ما جایی ندارد، پس چرا هنوز احساس ترس و نگرانی میکنیم؟ یعنی اگر خطر یا تهدیدی از سوی دشمن وجود نداشته باشد، پس چرا باید به آن فکر کنیم و نگران باشیم؟
بحلق صبح درون زان شود نفسها تیغ
که پیش نور ضمیر تو کرد دعوی نور
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، وقتی که هوا تازه و آرام است، نفسها همچون تیغ به نظر میرسند، چرا که نور روح تو به قدرت خودش برمیگردد و ادعای نورانیت میکند.
کند زمانه سجلْات چرخ را مطویّ
اگر دهند زدیوان قهر تو منشور
هوش مصنوعی: زمانه اگر بخواهد، میتواند سرنوشت اقبال و قدرت تو را در مجلسی از قهر و خشم به ثبت برساند و آن را به عنوان سندی از عملکرد و تاثیرات تو ارائه دهد.
حسود لاف زنت را از آن سرپر باد
چه حاصلست بجز دست بسته چون طنبور؟
هوش مصنوعی: حسود تنها از دور به زیباییهای تو حسادت میکند، اما چه فایدهای دارد؟ او هیچ تأثیری در آن ندارد و فقط مثل طنبوری است که دستش بسته است و نمیتواند کاری انجام دهد.
گر آفتاب کله گوشه بی تو بنماید
سپهر برکشد از سفت او غلالۀ نور
هوش مصنوعی: اگر خورشید در گوشهای از آسمان بدون حضور تو بدرخشد، آسمان از شدت نور او، پر خواهد شد.
زهی مصالح گیتی بسعی تو منظوم
زهی مساعی خوب تو در جهان مشکور
هوش مصنوعی: ایرانی که در تلاشهای تو ایجاد شده و در زیباییهایش شاهد کوششهای خوب تو هستیم، واقعاً ارزشمند و قابل قدردانی است.
چنین که من ز هنرهای خویش محرومم
چه فایده که بود خطّْ دانشم موفور؟
هوش مصنوعی: اگر من از مهارتها و هنرهای خود بیبهرهام، داشتن خط زیبا و دانش زیاد چه سودی دارد؟
چو گوش بخشش کر شد چه سود صیت هنر
چو غنچه کور دل آمد، چه سود لحن طیور
هوش مصنوعی: وقتی که گوش برای شنیدن بخشش ناشنوا شود، چه فایدهای دارد اگر هنر را با صدای بلند بیان کنند؟ و وقتی که دل مانند غنچهای بسته و کور است، چه فایدهای دارد که پرندگان نغمههای زیبا سر دهند؟
سزد که خوشۀ یاقوت منتظم دهیم
بعرض این سخنان چو لؤ لؤ منثور
هوش مصنوعی: شایسته است که مانند دانههای یاقوت، این سخنان را به زیبایی و نظم ارائه دهیم، همچون مرواریدهایی که به طور آزاد و پراکنده درجاهای مختلف دیده میشوند.
اگر چه دختر رز چون گلست ترا دامن
ز شور بختی خادم چو غنچه شدمستور
هوش مصنوعی: اگرچه دختر زیبایی چون گل دارد، اما من به خاطر بدی سرنوشتم همچون غنچهای در دامن او پنهان ماندهام.
حدیقۀ عنبی من ارچه سیرابست
ولیک حاصل ان بر عصیر شد مقصور
هوش مصنوعی: هرچند باغ عنب به خوبی آب داده شده و سرسبز است، اما برداشت و نتیجه آن تنها به یک شیره محدود میشود.
سیه چو گشت مرا ز انتظار خانۀ چشم
چو کان لعل کنم از تو خانۀ انگور
هوش مصنوعی: زمانی که انتظار تو به سر آمده و چشمانم به تیرهگی میگراید، به یاد تو، خانهام را با خوشی و زیبایی مانند خانهای پر از انگور زینت میزنم.
اگر چه زحمت بسیار میدهم هر وقت
مکارم تو همانا که داردم معذور
هوش مصنوعی: هرچند که برای رسیدن به ویژگیهای نیکوی تو سختیهای زیادی را تحمل میکنم، اما میدانم که این تلاشها به خاطر خودت قابل بخشش است.
همیشه تا که بود کامکار بخت جوان
زرای پیر تو بادا زمانه را دستور
هوش مصنوعی: همیشه که خوشبختی و سعادت جوانان وجود دارد، آرزو میکنم که در زمانهای که به سر میبریم، شما همواره خوشبخت و موفق باشید.
درآستین مرادت کلید لیل و نهار
برآستان بقایت سر سنین و شهور
هوش مصنوعی: در دستان تو، کلید شب و روز نهفته است و بر آستان بقا، زمانهای طولانی و ماهها قرار دارد.