گنجور

شمارهٔ ۹۵ - و قال ایضا یمدحه

ای پر شکر ز ذکر عطایت، دهان شکر
می نازد از سخایت طبعت روان شکر
جودتو تازه کرد درسومش وگرنه بود
منسوخ آیت کرم و داستان شکر
از خوان بخشش تو شکم سیر میکنند
آنها که می زنند دم اندر جهان شکر
تا می رود بجوی دوات تو آب ملک
سر سبز شد ز برگ کرم بوستان شکر
فریادرس عطای تو بدورنه بیش ازین
می رفت بر فلک ز شکایت، فغان شکر
هر ذرّ ه یی ز خاک جناب تو منزلیست
کانجا بود قرارگه کاروان شکر
در دور دولت تو کرم گفت با هنر
بس کن شکایت اکنون کآمد زمان شکر
معمور چون نگردد ازین سان که میخورد
معمار بخشش تو غم خاندان شکر
الّا ز خوان جود تو بر سفرۀ وجود
نشکست هیچ نان دگر میهمان شکر
بزّاز و صیرفی ز تو شد ورنه سالهاست
کز قفل بخل کز قفل بخل بود معطّل دکان شکر
وان پیرگشته را که نبود آب بر جگر
آروغ میزند همی اکنون ز خوان شکر
دانی چه نام دارد کلکت بلوترا؟
اندر زبان اهل سخن ناودان شکر
جز در هوای مدح تو اندر دیار نظم
مرغ سخن نمی پرد از آشیان شکر
چندین شگفت نیست زجودت که میکند
آن بخششی که هست بدان امتحان شکر
لطف و عنایت تو عجبتر که برگرفت
از گردن ضعیفان بار گران شکر
میخواستم که شکر تو گویم بصد زبان
آکنده شد ز نعمت تو خود دهان شکر
پای سخن بصفّۀ مدحت نمی رسد
زیرا که نیستش گذر از اآستان شکر
ای صاحبی که گر بحقیقت نظر کنند
پر مغز نعمت تو بود استخوان شکر
انعام تست راتبۀ ساکنان صبر
اندیشۀ تو مشعلۀ شب روان شکر
لطف مکارم تو نه اندازۀ منست
بیش است کنه بخشش تو از گمان شکر
معروف گشتم از تو چو بد عهدی جهان
مذکور خلق اگر چه نبودم بسان شکر
در گنج بیتهای من اکنون بفّر تو
جای دگر نماند ز بس ایرمان شکر
تو در عطا فزودی و من بنده در دعا
الّا دعای خیر چه باشد نشان شکر
چندین هزار بیت مرا در مدایحست
جز جود تو نکرد مرا در ضمان شکر
چون می دهی مرا تو عطاهای به گزین
جز به گزین چه آرمت از اخریان شکر
تشریف تو که زیب ملوک جهان بود
حقّش کجا گزارد وسع و توان شکر
هم خلعت تو کرد مرا خواجۀ بزرگ
هم موکب تو داد بدستم عنان شکر
این باد پای لایق من خاک پای نیست
زیرا که می نگنجد در زیر ران شکر
اسبی که چون براق بیک تک معاینه
برد از زمین صبرم بر آسمان شکر
گر بر نهم بهم قصب و اطلس ترا
تنگ آید از فراخی آن جامه داران شکر
زان برندوختم که سزاوار آن مرا
نه سوزن ثنا بدو نه ریسمان شکر
من نیز هم ببافم خاص از برای تو
روزی که پود مدح برآرم بتان شکر
زین جامۀ غریب که هرگز چنان نبافت
بر کارگاه هیچ سخنور بنان شکر
طرزی زن و که کهنه نگردد بروزگار
نقش خیال مدح و طرازش بیان شکر
تا تو هزار سال بداری و آنگهش
بخشی به مخلصان خود و ناقلان شکر
هر چند آگهم که بزخم زبان من
بر بام جود تو نرسد نردبان شکر
گر شکر را ردیف ثنایت نکردمی
از من بصد زبان گله کردی زبان شکر
وین هم زغایت کرم تست اینکه ما
پی بر نداشتیم هنوز از مکان شکر
بر بام مدح تو بامید زیادتی
بستیم ریسمان طمع در میان شکر
ناداده شرح نعمتت از صد یکی هنوز
خاموش شد ز عجز سخن ترجمان شکر
زین پس زبان ما و دعای سحرگهی
اکنون که قاصرست بکلّی زبان شکر
تیر دعام بر هدف استجابتست
زیرا که تا بگوش کشیدم کمان شکر
ایمن نشین که دزد حوادث طمع برید
از بیم آنکه نعره زند پاسبان شکر
پاینده باد تا که در اقلیم مردمی
گشت از تو زنده صورت معنی بجان شکر

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پر شکر ز ذکر عطایت، دهان شکر
می نازد از سخایت طبعت روان شکر
هوش مصنوعی: ای که نعمت‌هایت زبانزد خاص و عام است، دهان من از شیرینی سخنانت به شکر می‌نوازد و طبع من همچون عسل، شیرین و روان است.
جودتو تازه کرد درسومش وگرنه بود
منسوخ آیت کرم و داستان شکر
هوش مصنوعی: بخشش و generosity تو دوباره جان تازه‌ای به خود گرفت وگرنه آیات مربوط به بخشش و داستان‌های شیرین قدیمی فراموش می‌شدند.
از خوان بخشش تو شکم سیر میکنند
آنها که می زنند دم اندر جهان شکر
هوش مصنوعی: آنهایی که در دنیا خوشی و شیرینی را تجربه می‌کنند، از سفره بخشش تو بهره‌مند می‌شوند و شکم خود را پر می‌کنند.
تا می رود بجوی دوات تو آب ملک
سر سبز شد ز برگ کرم بوستان شکر
هوش مصنوعی: در حینی که قلم تو به حرکت در می‌آید، سرزمین زیبایی با برگ‌های سبز و کرم‌های شیرین در حال شکوفایی است.
فریادرس عطای تو بدورنه بیش ازین
می رفت بر فلک ز شکایت، فغان شکر
هوش مصنوعی: ندای کمک و یاری تو هیچ‌گاه از آسمان دور نخواهد بود، زیرا از این شکایت و درد، فریاد دل‌ها به آسمان می‌رود و برکت و شکرگزاری در آن نهفته است.
هر ذرّ ه یی ز خاک جناب تو منزلیست
کانجا بود قرارگه کاروان شکر
هوش مصنوعی: هر ذره‌ای از خاکی که به تو نسبت داده می‌شود، جایی است که کاروان شکر در آن توقف می‌کند و آرامش دارد.
در دور دولت تو کرم گفت با هنر
بس کن شکایت اکنون کآمد زمان شکر
هوش مصنوعی: در زمان خوشحالی و رونق تو، لطف و نیکی به اندازه‌ای است که هنر هیچ دلیلی برای شکایت ندارد. اکنون زمان شادی و قدردانی است.
معمور چون نگردد ازین سان که میخورد
معمار بخشش تو غم خاندان شکر
هوش مصنوعی: اگر معمار به درستی کار نکند و تلاش نکند، به مانند میخی که از چوب جدا می‌شود، بنا نخواهد بود. بنابراین تو ای بخشنده، با بخشش‌هایت، غم و اندوه خانواده‌ها را برطرف کن و خوشحالی را به آنها ببخش.
الّا ز خوان جود تو بر سفرۀ وجود
نشکست هیچ نان دگر میهمان شکر
هوش مصنوعی: جز از سفره‌ی بخشش تو، هیچ نان دیگری برای میهمانان گرامی وجود ندارد.
بزّاز و صیرفی ز تو شد ورنه سالهاست
کز قفل بخل کز قفل بخل بود معطّل دکان شکر
هوش مصنوعی: بزاز و صیرفی (فروشنده پارچه و شکر) به خاطر تو شروع به کار کردند، وگرنه سال‌هاست که به خاطر قفل بخل (خساست) در دکان شکر معطل مانده بودند.
وان پیرگشته را که نبود آب بر جگر
آروغ میزند همی اکنون ز خوان شکر
هوش مصنوعی: انس آن پیر مردی که دیگر از ناتوانی و ضعف آب به جگرش نمی‌رسد، هنوز هم از لذت‌ها و نعمت‌های زندگی به طور زبانی یاد می‌کند و به شکلی دلنشین از خوبی‌ها سخن می‌گوید.
دانی چه نام دارد کلکت بلوترا؟
اندر زبان اهل سخن ناودان شکر
هوش مصنوعی: می‌دانی که نام چنگت چیست؟ در زبان اهل ادب، به مانند ناودی از شکر است.
جز در هوای مدح تو اندر دیار نظم
مرغ سخن نمی پرد از آشیان شکر
هوش مصنوعی: تنها در فضایی که تو را ستایش کنند، در سرزمین شعر و ادب، می‌توان سخن شیرین و دلپذیر را بر زبان آورد.
چندین شگفت نیست زجودت که میکند
آن بخششی که هست بدان امتحان شکر
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که تو آن چنان بخشنده‌ای، زیرا بخشی از امتحان شکر و قدردانی، همین بخشش است.
لطف و عنایت تو عجبتر که برگرفت
از گردن ضعیفان بار گران شکر
هوش مصنوعی: لطف و توجه تو واقعاً شگفت‌انگیز است که بار سنگین شکر را از دوش افراد ضعیف برداشت.
میخواستم که شکر تو گویم بصد زبان
آکنده شد ز نعمت تو خود دهان شکر
هوش مصنوعی: می‌خواستم از نعمت‌های تو با زبان‌های مختلف سپاسگزاری کنم، اما خود دهان پر از نعمت‌ها و زیبایی‌های تو شد.
پای سخن بصفّۀ مدحت نمی رسد
زیرا که نیستش گذر از اآستان شکر
هوش مصنوعی: به این معناست که نمی‌توان به راحتی به ستایش و تمجید کسی پرداخت، چرا که برای این کار نیاز به عبور از دروازۀ شکرگزاری و قدردانی داریم که در اینجا وجود ندارد.
ای صاحبی که گر بحقیقت نظر کنند
پر مغز نعمت تو بود استخوان شکر
هوش مصنوعی: ای کسی که اگر به حقیقت نگاه کنند، مغز و اصل نعمت تو همانند استخوانی است که در آن شکر نهفته شده است.
انعام تست راتبۀ ساکنان صبر
اندیشۀ تو مشعلۀ شب روان شکر
هوش مصنوعی: این بیت به این مضمون است که نعمت‌ها و برکات زندگی در کنار صبر و تفکر می‌تواند به روشنایی در شب‌های تاریک تبدیل شود. همچنین، شکرگزاری از این نعمت‌ها می‌تواند باعث پایداری و آرامش بیشتر شود.
لطف مکارم تو نه اندازۀ منست
بیش است کنه بخشش تو از گمان شکر
هوش مصنوعی: فقط لطف و بزرگ‌نوازی تو فراتر از ظرفیت من است و اساس بخشش تو از آنچه که تصور می‌کنم، بیشتر است.
معروف گشتم از تو چو بد عهدی جهان
مذکور خلق اگر چه نبودم بسان شکر
هوش مصنوعی: من به خاطر ناهنجاری‌ها و عهدشکنی‌ای که تو داشتی، در میان مردم مشهور شدم، هرچند که من به هیچ دلیلی شبیه شکر و خوش طعم نیستم.
در گنج بیتهای من اکنون بفّر تو
جای دگر نماند ز بس ایرمان شکر
هوش مصنوعی: در خزانه اشعار من، دیگر جایی برای تو باقی نمانده است، چون به اندازه کافی از زیبایی‌ها و لطف‌های تو سخن گفته‌ام.
تو در عطا فزودی و من بنده در دعا
الّا دعای خیر چه باشد نشان شکر
هوش مصنوعی: تو در بخشش و عطا برتر هستی و من در دعا و درخواست، جز دعای خیر چه نشانه‌ای از سپاسگزاری می‌تواند باشد؟
چندین هزار بیت مرا در مدایحست
جز جود تو نکرد مرا در ضمان شکر
هوش مصنوعی: من هزاران بیت شعر در ستایش تو دارم، اما لطف و بخششت به من کمک کرد تا شکرگزاری را به درستی انجام دهم.
چون می دهی مرا تو عطاهای به گزین
جز به گزین چه آرمت از اخریان شکر
هوش مصنوعی: زمانی که تو به من نعمت‌های ارزشمند می‌دهی، جز به انتخاب بهترین‌ها چه چیزی می‌توانی به من بدهی که از آخرین‌ها شکرگزار باشم؟
تشریف تو که زیب ملوک جهان بود
حقّش کجا گزارد وسع و توان شکر
هوش مصنوعی: وقتی که تو زیباترین موجود روی زمین هستی، جایی برای اظهار شکر و قدردانی از این نعمت وجود ندارد.
هم خلعت تو کرد مرا خواجۀ بزرگ
هم موکب تو داد بدستم عنان شکر
هوش مصنوعی: خداوند با نعمت‌های فراوان و مقام و منزلتی که به من داده، مرا بزرگ و محترم کرده است. به خاطر همین نعمت‌ها و رحمت‌ها، من همیشه شکرگزار او هستم.
این باد پای لایق من خاک پای نیست
زیرا که می نگنجد در زیر ران شکر
هوش مصنوعی: این باد پای لایق من با خاک پای من قابل مقایسه نیست، چون نمی‌تواند در زیر ران شیرینی جا بگیرد.
اسبی که چون براق بیک تک معاینه
برد از زمین صبرم بر آسمان شکر
هوش مصنوعی: اسبی که درخشندگی‌اش مانند براق است، مرا از زمین به آسمان می‌برد و من به خاطر صبرم شکرگزارم.
گر بر نهم بهم قصب و اطلس ترا
تنگ آید از فراخی آن جامه داران شکر
هوش مصنوعی: اگر بر تو جامه‌ای از پارچه‌های نرم و لطیف بپوشانم، اگرچه ممکن است اندازه‌اش تنگ باشد، از زیبایی و نرمی آن برای اهل هنر و زیبایی شگفت‌زده خواهند شد.
زان برندوختم که سزاوار آن مرا
نه سوزن ثنا بدو نه ریسمان شکر
هوش مصنوعی: من از آنجا که شایسته‌اش نیستم، نه می‌توانم او را ستایش کنم و نه با نیکویی به او اشاره کنم.
من نیز هم ببافم خاص از برای تو
روزی که پود مدح برآرم بتان شکر
هوش مصنوعی: من هم برای تو دست به بافتن می‌زنم، روزی که ستایش‌هایم را در وصف زیبایی‌هایم بگویم.
زین جامۀ غریب که هرگز چنان نبافت
بر کارگاه هیچ سخنور بنان شکر
هوش مصنوعی: این لباس عجیب و بی‌نظیر، که هیچ سخنوری تا به حال مانند آن را ایجاد نکرده است، به زیبایی و شیرینی خاصی آراسته شده است.
طرزی زن و که کهنه نگردد بروزگار
نقش خیال مدح و طرازش بیان شکر
هوش مصنوعی: به گونه‌ای زندگی کن که تحت تأثیر زمان دچار کهنگی نشود، مانند تصویری که همیشه زیبا و تازه به نظر می‌رسد و به ستایش و نعمت‌های خود فخر می‌کند.
تا تو هزار سال بداری و آنگهش
بخشی به مخلصان خود و ناقلان شکر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تو می‌توانی هزار سال صبر کنی و سپس در نهایت نعمت‌ها و خیرات را به بندگان خاص و افرادی که حقایق را منتقل می‌کنند، اهدا کنی.
هر چند آگهم که بزخم زبان من
بر بام جود تو نرسد نردبان شکر
هوش مصنوعی: هرچند می‌دانم که زخم زبان من از لطف و بخشش تو فراتر نمی‌رود، اما همچنان سعی می‌کنم تا با شیرینی کلامم به تو نزدیک شوم.
گر شکر را ردیف ثنایت نکردمی
از من بصد زبان گله کردی زبان شکر
هوش مصنوعی: اگر من شکر را در کنار مدح و ستایشت قرار نمی‌دادم، باز هم تو با صد زبان از من شکایت می‌کردی و زبان شکر را به کار می‌بردی.
وین هم زغایت کرم تست اینکه ما
پی بر نداشتیم هنوز از مکان شکر
هوش مصنوعی: این هم نشانه‌ای از کرم و سخاوت توست که ما هنوز نتوانسته‌ایم به درستی قدر شکر و نعمت‌های تو را بدانیم.
بر بام مدح تو بامید زیادتی
بستیم ریسمان طمع در میان شکر
هوش مصنوعی: ما برای ستایش تو، با امید زیادتر، در بالای بام، ریسمانی از آرزو در میان شکری قرار دادیم.
ناداده شرح نعمتت از صد یکی هنوز
خاموش شد ز عجز سخن ترجمان شکر
هوش مصنوعی: من هنوز نتوانسته‌ام به درستی از نعمت‌های تو سخن بگویم و به خاطر ناتوانی در بیان و تشکر، مجبور به سکوت هستم.
زین پس زبان ما و دعای سحرگهی
اکنون که قاصرست بکلّی زبان شکر
هوش مصنوعی: از این پس، زبان ما فقط به دعای سحرگاه اختصاص خواهد داشت، چرا که زبان شکر و سپاسگزاری به طور کامل از توانایی خارج شده است.
تیر دعام بر هدف استجابتست
زیرا که تا بگوش کشیدم کمان شکر
هوش مصنوعی: دعای من به هدف می‌رسد، زیرا همان‌طور که کمان را به گوش می‌کشیم، شکر و شیرینی آن را احساس می‌کنم.
ایمن نشین که دزد حوادث طمع برید
از بیم آنکه نعره زند پاسبان شکر
هوش مصنوعی: در آرامش و امنیت زندگی کن، زیرا حوادث ناگوار به خاطر ترس از واکنش‌های شدید، به تو نزدیک نمی‌شوند.
پاینده باد تا که در اقلیم مردمی
گشت از تو زنده صورت معنی بجان شکر
هوش مصنوعی: تا زمانی که در سرزمین انسان‌ها زندگی می‌کنی، باید قدردان باشی که وجودت به معنای زنده این زندگی افزوده است.