شمارهٔ ۹۱ - فی الّذم
دی مرا گفت دوستی که مرا
با فلان خواجه از پی دو سه کار
سخنی چند هست وز پی آن
خلوتی می ببایدم ناچار
خلوتی آن چنان که اندر وی
هیچ مخلوق را نباشد بار
گفتم این فرصت ار توانی یافت
وقت نان خوردنش نگه می دار
شمارهٔ ۹۰ - و له ایضا فی مذمة الشعراء: بچشم عقل نگه می کنم یمین و یسارشمارهٔ ۹۲ - فی الامیر الاسفهسلّار مؤیّدالدّین اتابک یزد: سرورا در خدمتت کردم سفر
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.