شمارهٔ ۹۱ - فی الّذم
دی مرا گفت دوستی که مرا
با فلان خواجه از پی دو سه کار
سخنی چند هست وز پی آن
خلوتی می ببایدم ناچار
خلوتی آن چنان که اندر وی
هیچ مخلوق را نباشد بار
گفتم این فرصت ار توانی یافت
وقت نان خوردنش نگه می دار
شمارهٔ ۹۰ - و له ایضا فی مذمة الشعراء: بچشم عقل نگه می کنم یمین و یسارشمارهٔ ۹۲ - فی الامیر الاسفهسلّار مؤیّدالدّین اتابک یزد: سرورا در خدمتت کردم سفر
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دی مرا گفت دوستی که مرا
با فلان خواجه از پی دو سه کار
هوش مصنوعی: دوست من به من گفت که من به دنبال فلان شخص از روی چند کار هستم.
سخنی چند هست وز پی آن
خلوتی می ببایدم ناچار
هوش مصنوعی: چند سخن هست و برای بیان آنها نیاز به جایی خلوت و آرام دارم.
خلوتی آن چنان که اندر وی
هیچ مخلوق را نباشد بار
هوش مصنوعی: در اینجا به فضایی اشاره میشود که در آن هیچ موجودی وجود ندارد و کاملاً تنها و خالی است.
گفتم این فرصت ار توانی یافت
وقت نان خوردنش نگه می دار
هوش مصنوعی: اگر بتوانی، این فرصت را غنیمت شمرو وقتی برای خوردن نان دست نگهدار.