شمارهٔ ۹۰ - و له ایضا فی مذمة الشعراء
بچشم عقل نگه می کنم یمین و یسار
ز شاعری بتر اندر جهان ندیدم کار
همیشه بینی او را ز فکرهای دقیق
دماغ تیره و دل خیره و روان افگار
جگر بسوزد تا معینی بنظم آرد
که بر محّک افاضل بود تمام عیار
برای پاکی لفظی شبی بروز آرد
که مرغ و ماهی باشند خفته و او بیدار
چو شد تمام برد نزد ناتمام خری
که خود نداند کو شاعرست یا بیطار
پس آنگهی چو برو خواند و بوسه داد زمین
گر استماع فتد بعد منّتی بسیار
برون کنندش از خانه چون سگ از مسجد
خسیس مرتبت و خوار عرض و بی مقدار
چو پشت کرد، بهر یک ثنا که او آورد
درآورند بشعرش هزار عیب و عوار
یکیش خام طمع خواند و یکی بی نفس
یکی کلنگی گوید یکیش خوزی خوار
و گر بوعدهٔ بخشش باتّفاق الحال
خلاف عادتشان آتشی جهد ز خیار
بر آن امید که کاری برآید آن مسکین
بنقد از همه کاری برآید اوّل کار
خلاف وعده خود امکان ندارد امّا او
در انتظار و تردّد فتد مهی سه چهار
نه این طمع بتواند برید از آن وعده
نه آن بجزم بگوید بترک ده دینار
درین تقاضا ده قطعه بیش نظم افتد
که عرضه کردن هریک از آن بود ناچار
هزار رمنّت و خواری تحمّل افتد بیش
کمینه ناخوشی پرده دار و حاجب بار
پس آنگه از پی دفع صداع او روزی
فراکنند کسی را که کار او بگزار
دویست نام عطا باشد و ادا پنجاه
کمینه غبن همین بس دگر همه بگذار
من آن بیشتر و خوبتر همی گویم
تو خود بعقل همی کن ازین قیاس و شمار
خدای بر تو بانصاف گو، نه گه خوردن
نکوترست زنان خوردن چنین صدبار؟
هزار شکر و سپاس از خدای عزّوجّل
که من ز حرص و طمع نیستم برین هنجار
وجوه کسب خود از شعر و شاعری نکنم
چو من اگر چه کم افتاد ناظم اشعار
نشسته بر سر گنج قناعتم شب و روز
نه من ز کس نه کس از من همی خورد تیمار
چو هست شکر کنم پس چو نیست صبر کنم
بران صفت که بود رسم مردم هشیار
چو عمر بر گذرست و زمانه بی فرجام
چه می کشم غم و رنج و چه می کنم آزار؟
عزیز اگرچه نیم خواری از کسی نکشم
توانگر ارچه نیم دارم از گدایی عار
چو راه باید رفتن براق به که حمار
چو ترک باید کردن دویست بد که هزار
بسازم این دو سه روزی بتلخ و شور که خود
بهر صفت که بود عمر می رسد بکنار
دل از امید فزونی تهی کنم زان پیش
که مرگ بر در اومیدها زند مسمار
شمارهٔ ۸۹ - و قال ایضاً یمدح الصّاحب شهاب الدّین عزیزان الساوی: ای جناب تو قبلۀ احرارشمارهٔ ۹۱ - فی الّذم: دی مرا گفت دوستی که مرا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بچشم عقل نگه می کنم یمین و یسار
ز شاعری بتر اندر جهان ندیدم کار
هوش مصنوعی: با چشم عقل به اطراف نگاه میکنم و از هر دو سو (راست و چپ) میبینم که در جهان، کاری بهتر از شعر و شاعری نیافتم.
همیشه بینی او را ز فکرهای دقیق
دماغ تیره و دل خیره و روان افگار
هوش مصنوعی: همیشه او را میبینی که با تفکرات عمیق و پیچیدهاش، ذهنی آشفته و دل به تنگ آمده دارد و روحش پریشان است.
جگر بسوزد تا معینی بنظم آرد
که بر محّک افاضل بود تمام عیار
هوش مصنوعی: برای این که معینی بتواند شعر زیبایی بسازد، باید دلی پر از درد و سوخته داشته باشد، تا بتواند نشانههایی از فضیلت و کمال در آثارش به نمایش بگذارد.
برای پاکی لفظی شبی بروز آرد
که مرغ و ماهی باشند خفته و او بیدار
هوش مصنوعی: شبی پیش میآید که در آن همه موجودات زندگی، از جمله پرندگان و ماهیها خوابیدهاند، اما یک فرد بیدار است و به فکر پاکی کلام و سخنان خود است.
چو شد تمام برد نزد ناتمام خری
که خود نداند کو شاعرست یا بیطار
هوش مصنوعی: وقتی که کار به پایان رسید، برندهای در دست کسی قرار میگیرد که ناتمام و ناقص است، شبیه به الاغی که نمیداند شاعر کیست یا کسی که فقط در حال نگهداری از اوست.
پس آنگهی چو برو خواند و بوسه داد زمین
گر استماع فتد بعد منّتی بسیار
هوش مصنوعی: سپس او به او نزدیک شد و بوسهای به زمین زد. اگر تو نیز به صدای او گوش دهی، بعد از آن برکتهای زیادی به سوی تو خواهد آمد.
برون کنندش از خانه چون سگ از مسجد
خسیس مرتبت و خوار عرض و بی مقدار
هوش مصنوعی: او را از خانه بیرون میکنند مانند سگهایی که از مسجد بیرون میشوند، چونکه او فردی پست و بیمقدار است.
چو پشت کرد، بهر یک ثنا که او آورد
درآورند بشعرش هزار عیب و عوار
هوش مصنوعی: زمانی که کسی پشت کند، هرمدح و ستایشی که او کند، در شعرش هزاران نقص و ایراد را نمایان میسازد.
یکیش خام طمع خواند و یکی بی نفس
یکی کلنگی گوید یکیش خوزی خوار
هوش مصنوعی: در این بیت، به تنوع و تفاوتهای موجود در انسانها اشاره شده است. برخی افراد به طمع و جستجوی لذتهای دنیاست، در حالی که برخی دیگر ممکن است بیانگیزه و بیهدف باشند. همچنین به نوعی از افراد اشاره میشود که مادیگرایانه زندگی میکنند و آنهایی که به مقادیر کم قانعاند. این تفاوتها نشاندهنده نگرشها و رفتارهای مختلف انسانها در زندگی است.
و گر بوعدهٔ بخشش باتّفاق الحال
خلاف عادتشان آتشی جهد ز خیار
هوش مصنوعی: اگر وعدهی بخشش با شرایطی که در زندگی شان تجربه کردهاند، با روال عادیشان تناقض داشته باشد، چالشی برای عقلشان به وجود میآورد.
بر آن امید که کاری برآید آن مسکین
بنقد از همه کاری برآید اوّل کار
هوش مصنوعی: امیدوارم که از این کار نتیجهای بگیرم، چرا که آن فرد بیچاره از همه کارها، در آغاز کار، دست به اقدام میزند.
خلاف وعده خود امکان ندارد امّا او
در انتظار و تردّد فتد مهی سه چهار
هوش مصنوعی: برخلاف وعدهای که داده شده، امکان ندارد که تغییر کند، اما او در حال انتظار و در تردید است.
نه این طمع بتواند برید از آن وعده
نه آن بجزم بگوید بترک ده دینار
هوش مصنوعی: نه این امید میتواند ما را از آن وعده منصرف کند و نه آن شخص با اطمینان میتواند بگوید که ده دینار را بپردازد.
درین تقاضا ده قطعه بیش نظم افتد
که عرضه کردن هریک از آن بود ناچار
هوش مصنوعی: در این درخواست، ده بخش بیشتر از شعر قرار دارد که برای ارائه هر یک از آنها، ضرورت وجود دارد.
هزار رمنّت و خواری تحمّل افتد بیش
کمینه ناخوشی پرده دار و حاجب بار
هوش مصنوعی: در زندگی ممکن است هزاران سختی و ذلت را تحمل کنیم، اما در برابر کمترین ناراحتی، شخصی که در مقام نگهبان و درباند است، به شدت ناراحت میشود.
پس آنگه از پی دفع صداع او روزی
فراکنند کسی را که کار او بگزار
هوش مصنوعی: سپس برای رفع سردرد او، روزی تعیین میکنند و کسی را برای انجام این کار انتخاب میکنند.
دویست نام عطا باشد و ادا پنجاه
کمینه غبن همین بس دگر همه بگذار
هوش مصنوعی: عطای الهی دوصد نام دارد، اما تنها پنجاه نام آن قابل ادا است. همین مقدار کم بودن کافی است و بقیه را فراموش کن.
من آن بیشتر و خوبتر همی گویم
تو خود بعقل همی کن ازین قیاس و شمار
هوش مصنوعی: من بیشتر و بهتر از این را میگویم، اما تو خود با عقل و تفکر خود این را بسنج و حساب کن.
خدای بر تو بانصاف گو، نه گه خوردن
نکوترست زنان خوردن چنین صدبار؟
هوش مصنوعی: خداوند به تو انصاف بدهد، که آیا خوردن از آن نیکوتر است که زنان اینگونه بارها بخورند؟
هزار شکر و سپاس از خدای عزّوجّل
که من ز حرص و طمع نیستم برین هنجار
هوش مصنوعی: من به خاطر نعمتها و رحمتهای الهی بینهایت شکر و سپاس میگویم، زیرا به دور از حرص و طمع به این زندگی و اصول آن نگاه میکنم.
وجوه کسب خود از شعر و شاعری نکنم
چو من اگر چه کم افتاد ناظم اشعار
هوش مصنوعی: من از شعر و شاعری درآمدی کسب نمیکنم، حتی اگر ناظم اشعارم چندان معروف نباشد.
نشسته بر سر گنج قناعتم شب و روز
نه من ز کس نه کس از من همی خورد تیمار
هوش مصنوعی: من همیشه در حال آرامش و رضایت هستم و نیازی به کسی ندارم که به من کمک کند یا از من مراقبت کند. در واقع، در این حالتی که دارم، نه من به کسی احتیاج دارم و نه کسی به من وابسته است.
چو هست شکر کنم پس چو نیست صبر کنم
بران صفت که بود رسم مردم هشیار
هوش مصنوعی: وقتی چیزی دارم، شکرگزار آن هستم و وقتی ندارم، صبر میکنم. این یک رفتار طبیعی و مناسب برای افراد باهوش است.
چو عمر بر گذرست و زمانه بی فرجام
چه می کشم غم و رنج و چه می کنم آزار؟
هوش مصنوعی: زمانی که عمر به پایان میرسد و زندگی بینتیجه است، چرا باید غم و درد را تحمل کرده و خود را به زحمت بیندازم؟
عزیز اگرچه نیم خواری از کسی نکشم
توانگر ارچه نیم دارم از گدایی عار
هوش مصنوعی: عزیز، اگرچه از کسی احساس خوار بودن نمیکنم، اما اگرچه چیزی ندارم، از گدایی و درخواست کمک احساس شرم و ننگ میکنم.
چو راه باید رفتن براق به که حمار
چو ترک باید کردن دویست بد که هزار
هوش مصنوعی: برای این که به مقصد برسیم، بهتر است با وسیلهای سریع و قوی سفر کنیم تا با وسیلهای آرام و کند. اگر بخواهیم از چالشها و موانع عبور کنیم، باید تصمیمات درست و موثری بگیریم.
بسازم این دو سه روزی بتلخ و شور که خود
بهر صفت که بود عمر می رسد بکنار
هوش مصنوعی: میخواهم چند روزی را با تلخی و آشفتگی سپری کنم، چون به هر حال زندگی هر چقدر هم که سخت باشد، به پایان میرسد.
دل از امید فزونی تهی کنم زان پیش
که مرگ بر در اومیدها زند مسمار
هوش مصنوعی: من امیدهای زیاد را از دل خارج میکنم، پیش از این که مرگ بر در خانهام کوبیده و آنها را نابود کند.